ORIGINAL_ARTICLE
توجیه نظریة پیدایی عالم در ترازوی نقد:
(مدل سینایی، مدل اشراقی)
مقالهای که در پیش روی دارید در پی تبیین دو مدل از مدلهایی است که نظام پیدایی عالم را به تصویر میکشند. در حوزة تفکر اسلامی، الگوهای سینایی و اشراقی، نسبت به دیگر الگوهای شده، معروفتر و درخور توجه بیشتری هستند.
گرچه اصل مسألة ارتباط خدا با عالم، خصوصاً درباب پیدایش آن (و نه صرفاً تدبیر آن)، پس از مسألة خدا، مهمترین مسألة فلسفی، به خصوص برای فیلسوفان متأله تلقی میشود، اما نویسندگان این مقاله درصددند تا نشان دهند که اتفاقاً ناکامی فیلسوفان در این مسأله بیش از هر مسألة دیگری است و برای اثبات فرض خود به اندیشة دو فیلسوف بزرگ مسلمان (ابنسینا و شیخ اشراق) که تلاشهایی جدی برای ارائة مدلی نظاممند از خلقت نمودهاند، تمسک جستهاند. در نهایت پس از تحلیل محتوایی و در حد ظرفیت یک مقاله، برخی از نقدهایی که ممکن است آراء این بزرگان را آسیبپذیر نماید، مطرح کرده و امر داوری را به خوانندگان واگذار نمودهاند.
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_2917_dd911b4ceb72ec54a17306c4226a69aa.pdf
2008-08-22
1
29
خدا
عالم
پیدایش
تعقل
نور
اشراق
صدور
زهره
توازیانی
1
عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا
LEAD_AUTHOR
سحر
کاوندی
drskavandi@znu.ac.ir
2
عضو هیأت علمی دانشگاه زنجان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
حقیقت مضاعف
حقیقت مضاعف را که در فرهنگ مسیحی از باری منفی برخوردار است به ابنرشد و پیروانش نسبت دادهاند. گفته شده که آنان باور داشتهاند قضایای دینی و قضایای فلسفی در عین ناسازگاری میتوانند هر دو صادق و در عین تعارض، هر دو از حقیقت بهرهمند باشند. بخش اولِ مقاله توصیفی است و چون به فارسی در این باره چیز چندانی وجود ندارد به ناچار در ابتدا تاریخچه مسئله مرور شده و نظرات برجستهترینِ ابنرشدیان را، چه مسیحی و چه یهودی، در این عرصه خواهیم کاوید. در نیمه دوم به بررسی معانی مختلفی که تعبیر حقیقت مضاعف میتواند داشت خواهیم پرداخت و در بخش پایانی صحت یا عدم صحت انتساب این تئوری به ابنرشدیان را در هر یک از این معانی محتمل بررسی قرار خواهیم کرد.
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_2919_f60f70a2eda3df2ce76d6466bc0999db.pdf
2008-08-22
31
60
حقیقت مضاعف
ابنرشدیان
تعارض عقل و دین
تأویل
غلامحسین
توکلی
tavacoly@yahoo.com
1
استادیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
افلاطون و تفکیک مثال زیبایی از مفهوم کلی زیبایی در مهمانی
از نگاه فیلسوفان و مفسران آثار افلاطون، مُثل اموری کلی است که معرفت ما از آنها به صورت تعریفهای عام عرضه میگردد. در رأس آن فیلسوفان، ارسطو جای دارد. وی درآثار خویش، مُثل افلاطونی را تحت نام کلیات معرفی و نقد مینماید.
این نوشته میکوشد تا با نقل سخنان افلاطون در محاورة مهمانی، به نوعی بازنگری و بازنمایی از متن افلاطون دست یازد. این بازخوانی اساساً بیشتر از آنکه تفسیر باشد، از نو دیدنِ آن چیزی است که شاید خوب دید نشده است. ضمن بحث نشان داده میشود که افلاطون طی سلوک زیباییشناسی، مرحلة درک تدریجی زیبایی مشترک و کلی را از مرحلة مشاهدة ناگهانی مثال زیبایی تفکیک مینماید. و از آنجا که به زعم افلاطون هر نوع از شناخت، متعلق خاص خود را دارد، نتیجه قرائت تازهای است از سنتی کهن: افلاطون مثال زیبایی را از مفهوم کلی زیبایی جدا میکند و بدین ترتیب، مثال زیبایی غیر از مفهوم کلی زیبایی است.
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_2923_0bc4388f6d8266611e8e370763872002.pdf
2008-08-22
61
83
: افلاطون
ارسطو
زیباییهای سایهای
مفهوم کلی زیبایی
مثال زیبایی
سید مجید
صدرمجلس
1
استادیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تاریخ فلسفه و جایگاه آن در آثار صدرالمتألهین و علامه طباطبایی
آگاهی از تاریخ در علوم به طور عام، و در فلسفه به طور خاص، امری ضروری به نظر میرسد. زیرا با نگاه تاریخی به مباحث فلسفی نه تنها تکوین و سیر تطور آنها روشن شده و راه برای پیمودن ادامه مسیر همواره میگردد؛ بلکه قسمت عمدة فلسفه همان تاریخ آن است و این امر، برخلاف فلاسفة مغرب زمین، در بین مسلمانان اندکی مورد غفلت قرار گرفته است و به نظر میرسد یکی از دلایل آن طرز تلقیای است که حکمای مسلمان از فلسفه دارند.
در این مقاله سعی کردهایم با روش اسناد و تحلیل میزان توجه دو فیلسوف مسلمان یعنی صدرالمتألهین و علامه طباطبایی را به مباحث تاریخی فلسفه نشان داده و بیان کنیم که عقیده به حکمت نبوی، تأثیر خود را در نحوة مواجهه این دو فیلسوف با مباحث تاریخی نشان داده است؛ به طوری که علی رغم توجه صدرالمتألهین به آراء گذشتگان خود و بررسیی عمیق آن مباحث، در طرح و انتساب آراء به اشخاص و مکتبهای مختلف، گاهی مصاب نبوده است و در این میان علامه طباطبایی بیش از وی در معرض نقد قرار دارد.
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_2924_fb6c6bac2c2060a05e52a444a8d2a707.pdf
2008-08-22
85
102
صدرالمتألهین
علامه طباطبایی
تاریخ فلسفه
حکمت نبوی
عزیز
علیزاده سالطه
1
استادیار رشته فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارسطو و بنیادگذاری تبیین علمی
کشف تبیین فوسیکوس در برابر تبیین لوگیکوس، و شرح و بیان تبیین فوسیکوس بر پایة جستجوی پاسخهای متناسبِ انواع چهارگانة «چرا» در باب هر امر طبیعی و صنعتی، ارسطو را قادر ساخت تبیین تا علمی را بنیاد گذارد و ویژگیهای بنیادی آن را آشکار سازد. این مقاله کوششی است برای بازسازی مسیری که سرانجام به این توانایی منتهی شد. بندهای پایانی مقاله نشان خواهد داد که همة دیدگاههای جدید در باب تبیین علمی، که عموماً در دو نگرش کلیِ «قیاسی- قانونشناختی» و «استقرایی- آماری» دستهبندی میشوند، به گونهای از تعلیمات ارسطو بر میآیند.
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_2931_009a6c2c7c557486bddad2e0f740a256.pdf
2008-08-22
103
134
تبیین فوسیکوس
تبیین لوگیکوس
مطلب هل
مطلب لم
صورت
فاعل
مهدی
قوام صفری
1
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
نسبت فضیلت با سعادت در نظام اخلاقی افلاطون
مکاتب اخلاقی کلاسیک، به ویژه نظام اخلاقی افلاطون، با مشخصة «سعادتگرایی» شناخته میشوند. آموزة بنیادین «سعادتگرایی» این است که مطلوب نهایی انسان، نیل به سعادت است و همة فعالیتهای آدمی در پرتو این هدف والا، ارج وقرب پیدا میکنند. معمولاً گفته میشود که فضیلت اخلاقی، راه رسیدن به سعادت را هموار میکند؛ اما نسبت میان این دو نیازمند بررسی دقیقتری است.
در این مقاله، دو مدل برای ترسیم نسبت فضیلت و سعادت از منظر افلاطون ارائه شده است. بر اساس مدل یکسانانگاری، فضیلت و سعادت بر یکدیگر منطبق بوده و عین هم تلقی میشوند. در حالیکه بر اساس فرضیة کفایت، فضیلت وسعادت دو عنصر جدا از هم هستند که کسب یکی(فضیلت) مقدمة دستیابی به دیگری (سعادت) است. در آثار افلاطون، مویداتی برای هر دو فرضیة فوق یافت میشود، ولی هیچکدام از آنها، به تنهایی، قادر به تبیین نگرش وی نسبت به این مسئله نیستند. برای فهم موضع افلاطون در این خصوص، میبایست به تلفیقی از این دو مدل، دست یافت.
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_2932_98d67f6e8325093cc41d3f09f72fd783.pdf
2008-08-22
135
159
فضیلت
نفس
سعادت
خیر
عدالت
معرفت
یوسف
نوظهور
nozohour.1212@gmail.com
1
دانشیار دانگاه تبریز
LEAD_AUTHOR
داود
سیروس
2
دانشجوی دکتری علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
روش پرسش و پاسخ به عنوان یک اصل نیک اندیشی (حسن نظر) در هرمنوتیک گادامر
اصول نیکاندیشی (یا حسن نظر) وجوه محوری هر نظریة قابل قبولِ تفسیر است. این مقاله در صدد توضیح این مسأله است که چگونه حقیقت یک متن، بدون اینکه شخص دیدگاههای انتقادی خود را در جریان تفسیر رها کند، آشکار میشود. به این امر میپردازم که بحث گادامر پیرامون "منطق پرسش و پاسخ"، آنگاه که برای تفسیر متون به کار رود، به منزلة اصل نیکاندیشی عمل میکند تا تعادل درستی میان افراط و تفریط در ردّ و قبولِ سخن ایجاد کند.
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_2933_b8a72ff2367738f14542aa9da529611b.pdf
2008-08-22
1
14
هانس گئورگ کادامر
اصل نیک اندیشی (یا حسن نظر)
تفسیر
عقلانیت
دیوید وسّی
دونالد دیویدسن
دیوید
وسی
1
استاد دانشگاه شیکاگو
LEAD_AUTHOR