دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
5
8
2012
01
21
خاستگاه اسطوره در صورت ابتدایی ادراک
191
235
FA
احمدعلی
اکبرمسگری
استادیار گروه فلسفۀ دانشگاه شهید بهشتی
حمید
قاسمی
دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه شهید بهشتی
مقالۀ حاضر به معرفی مفهوم "ادراک اکسپرسیو" در اسطورهشناسی فلسفی ارنست کاسیرر میپردازد. ابتدائاً به بهانۀ طرح اشکال روششناختی، دوروثی امت، ضمن یادآوری جنبههای کانتی اندیشۀ کاسیرر، تلاش میشود تا از جانب کاسیرر و با استناد به مفهوم "ادراک اکسپرسیو"، اشکال وارده، دفع شود. بدین ترتیب که کاسیرر، این سطح از تجربۀ ادراکیرا خاستگاه اندیشۀ اسطورهای قلمداد میکند و چون این سطح از ادراک، اصیل است و دگرگونیهای ادراکی و شناختی، آن را تحلیل نمیبرد، بنابراین تلقی از "اندیشة اسطورهای" نیز به عنوان یک صورت مستقل از اندیشهورزی، در کنار صورت "اندیشۀ انتقادی- تجربی"، تلقیای موجه است و از سوی دیگر، اندیشۀ اسطورهای مرهون وابستگیای که به این سطح ادراکی دارد، هیچگاه نابود نمیشود بلکه به شکلی پنهان به حیات زیرپوستی خود در ذهن ادامه میدهد. در ادامه، میزان دین کاسیرر به ماکس شلر، در خصوص مفهوم تجربۀ ادراکی اکسپرشن بیان میشود. کاسیرر رئوس کلی استدلال شلر را دراین مورد ذکر نمیکند اما قویاً متکی به نتایج بحث شلر در کتاب"ذات و اشکال همدلی" اوست. بازگویی مختصر روند استدلال ماکسشلر، به ایضاح نظر کاسیرر کمک شایانی خواهد کرد.
صورت(فرم) اندیشۀ اسطورهای,صورت اکسپرسیو ادراک/ تجربۀ ادراکی اکسپرشن (ناب),ایگوی غیر,کیفیات اکسپرسیو,کیفیات عینی
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_171.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_171_ccd04ad6e50acee3755d8324b608a683.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
5
8
2012
01
21
ارزیابی انتقادی از انسانشناسی پراگماتیکی کانت
16
57
FA
اسماعیل
سعادتی خمسه
استادیار گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
e.skhamseh@yahoo.com
کانت علاوه بر آثار نظری معروف خود راجعبه توانایی شناختی، اصول اخلاقی و قوه حکم انسان، از منظر تاریخی و پراگماتیکی نیز به مطالعه و تحقیق دربارۀ انسان پرداخته است. انسانشناسی کانت، که او آن را پراگماتیک مینامد، مشتمل بر آراء و تعالیم و توصیههای خاصی است که این نوشتار در صدد معرفی و ارزیابی برخی از آن تعالیم است. در این جستار خواهیم دید که کانت تحقیق در مورد انسان را توام با مشکلات خاصی میداند، و لذا بر عنصر گفتگو تاکید میکند و از این رهگذر به تقویت رویکرد جهان وطنی انسانشناسی خود میپردازد. پرسشهایی از این قبیل که: آیا انسان ذاتاً خیر و خوب است یا شرّ و بد؟ و این که انسان را چه کسی باید تعلیم دهد؟ از جمله مسائلی هستند که در این تحقیق به توضیح و تشریح نظر کانت درباره آنها پرداخته میشود. در آخر مقاله آراء و تعالیم انسانشناختی کانت مورد ارزیابی قرار گرفته و نظر انتقادی را قم در مورد آن تعالیم و مبنای فلسفی آنها ارائه میگردد.
پراگماتیک,انسانشناسی,جهان وطنیگرایی,منش و سرشت
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_172.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_172_284d4b9e4332d24a3909cbaa73504097.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
5
8
2012
01
21
اخلاقِ تفکر انتقادی
1
13
FA
مالک
حسینی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران
حسین
حسینی
کارشناس ارشد فلسفه غرب دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران
در این مقاله، پیوند تفکر انتقادی و فضایل اخلاقی مورد بررسی قرار میگیرد. تفکر انتقادی با بیان اصول صحیح استدلال باعث نظم و روشنی ذهن میشود و قدرت نقادی را افزایش میدهد. اما علاوه بر آن در ایجاد صداقت و حسنِ روابط هم مؤثر است. منطقی بودن با فضایلی چون صداقت، راستی، حقیقتجویی و انصاف پیوند دارد و مغالطه کردن هم، اگر عمدی باشد، با رذایلی چون عدم صداقت و اگر غیرعمدی باشد، با نپختگی و عدم بلوغِ ذهنی نسبت دارد. بنابراین بحث ما با اخلاق گره میخورد. ما دوست نداریم چشمانمان با غباری از مغالطات تیره و تار شود. پس خود هم نباید با دیگران چنین کنیم. در این مقاله توضیح داده میشود که از یکسو انسان نقاد شخص فضیلتمندی هم هست و از سوی دیگر فضایل اخلاقی ما را به نقادانهاندیشی سوق میدهد.
منطق کاربردی,تفکر انتقادی,مغالطات
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_173.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_173_1fced94a81fee8865e1fb258dd5e622b.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
5
8
2012
01
21
ملاحظاتی در انسانشناسی پراگماتیکی کانت
131
158
FA
محمدرضا
عبدااله نژاد
استادیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز
کانت با اطلاق صفت «پراگماتیکی» بر انسانشناسی خود، موضع انتقادی خود را نسبت به انسانشناسی سنتی، جغرافیای طبیعی، روانشناسی تجربی، و انسانشناسی فیزیولوژیکی اعلام میدارد. او با این کار، انسان را نه به عنوان ذات، جوهر، شیء، و نفس، بلکه بر اساس سه سطح عمل او(سطح تکنیکی، سطح پراگماتیکی، و سطح اخلاقی) مورد مطالعه قرار میدهد. هدف این مقاله این است که با بررسی ریشه، معنا و مفاد انسانشناسی کانت، به این پرسش پاسخ بدهد که «آیا ارتباطی میان انسانشناسی کانت و فلسفة انتقادی او وجود دارد یا نه؟» به نظر میرسد انسانشناسی کانت، بدون اتکاء به یک <em>اصل غایی</em>، نمیتواند کار خود را پیش ببرد. بنابراین، بررسی مطلب فوق، ما را به این نتیجه میرساند که کانت انسانشناسی و فلسفة انتقادی را از طریق <em>حکم تأملی</em> به هم مرتبط میکند.
انسانشناسی پراگماتیکی,طبیعت انسان,استعداد تکنیکی,استعداد پراگماتیکی,استعداد اخلاقی,حکم تأملی
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_174.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_174_de17feb12df2d0135d9968dd9882ee7a.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
5
8
2012
01
21
تأملی بر فلسفة احکام و مقاصد شرع
161
189
FA
محمدتقی
علوی
استاد گروه حقوق دانشگاه تبریز
رحیم
وکیلزاده
استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز
چرایی احکام و فلسفة قانونگذاری در اسلام از مباحث مهمی است که همواره محل بحث علمای فریقین قرار گرفته است. تمامی مذاهب اسلامی ابتنای احکام بر مصالح و مفاسد را پذیرفتهاند. با تأمل در آیات قرآن و سنت و آثار فقها از گذشته تاکنون، به این نتیجه میرسیم که میان مقاصد شرع و دو مفهوم مصلحت و مفسدت، رابطة نزدیکی وجود دارد. در مقالة حاضر با مطالعه در نظریة مقاصد و رابطة آن با مصالح و مفاسد به یکی از مباحث مهم که میتواند در جهت پاسخگویی به شبهات و حل مشکلات به ویژه در موارد سکوت قانون گرهگشا بوده و به فراگیری شریعت مهر تأیید و تأکید زند، پرداخته شده است. امروزه یکی از دغدغههای بزرگ، یافتن راهکار انطباق فقه اسلامی با پیشرفتهای شگرف جهان پیرامونش است، و به نظر میرسد راهکار مهم چنین انطباقی، اجتهاد جامع با توجه به اهداف دین و مقاصد شریعت میباشد.
فلسفة احکام,مقاصد شرع,تعلیل احکام,مصلحت,مفسدت,فقه اولویات
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_175.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_175_306c16e71e20fb8e2d1768560a8a3686.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
5
8
2012
01
21
بررسی پدیدار شناختی – هرمنوتیک نسبت مکان با هنر معماری*
93
129
FA
محمدجواد
صافیان
استادیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان
javadsafian777@gmail.com
مائده
انصاری
کارشناس ارشد طراحی شهری، دانشگاه هنراصفهان
علی
غفاری
استاد گروه شهر سازی دانشگاه شهید بهشتی
محمد
مسعود
استادیار گروه شهرسازی دانشگاه هنر اصفهان
در این مقاله «بیجهانی و گمشدگی»به عنوان بحرانی برای انسان امروز مطرح است. یکی از نمودهای بارز احساس بیخانمانی، از بین رفتن احساس هویت و حس تعلق به مکان است. مارتین هایدگر، ریشۀ حل این مشکل را در آشکارگی مفاهیم مکان، جهان و به طور خاص وجود آدمی که در- جهان- بودن از ویژگیهای اگزیستانسیال اوست، میبیند. اودربخشی از پدیدارشناسی هرمنوتیک خود ارتباط خاص وجود آدمی را با مکان تحلیل میکند. از دیدگاه او دازاین(انسان) مکانمند و بودنش با در- جهان- بودن همراه است. در واقع انسان مکانی است که وجود در آنجاآشکار میشود. مکانیت او به واسطۀ قرب و بعد او آشکار میشود. این مکانیت از دو ویژگی اساسی حکایت میکند: رفع دوری و جهتگیری.اگر انسان نسبت به مکان حس تعلق داشته باشد و مکان به گونهای پدیدار شده باشد که آدمی بتواند خود را در آن جهت دهد، به مکانیت وجودی خود پاسخ مثبت داده است. در این مقاله ابتدا روش پدیدارشناسی هرمنوتیک توضیح داده میشود. در ادامه حیث مکانمندی دازاین و ابعاد آن تشریح میگردد و در نهایت این نکته مطرح خواهد شد که چگونه این مکانیت در قالب هنر معماری به کالبدی معمارانه ترجمه میشود. مباحث مطرح شده در این مقاله میتواند راهنمای معماران و شهرسازانی باشد که در آشکار کردن پدیدار مکان میکوشند.
مکان,وجود,در- جهان- بودن,مکانیت دازاین,هنر معماری
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_176.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_176_4c040bc495ab224485e5f1ecac33b5a3.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
5
8
2012
01
21
سعادت و رابطۀ آن با معرفت و عبادت از دیدگاه ابنسینا
3
7
FA
مرتضی
شجاری
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز
mortezashajari@gmail.com
از نظرِ ابنسینا سعادت و شقاوتِ حقیقی در آخرت پدید میآید؛ اما در این دنیا، معرفت و عبادت، داروى آن سعادت؛ و جهل و معصیت، زهر آن است. به تعبیرِ دیگر، سعادتِ مطلق با کمال و تزکیه دستیافتنی است. کمال به وسیلۀ علم؛ و تزکیه به وسیلۀ عمل و عبادت حاصل میشود. عبادت، راه شناخت خداوند تعالی است؛ زیرا عبادت است که نفس ناطقۀ انسانی را شبیه عقول مجرد میگرداند و مادام که نفس انسانی شبیه ملائکه نگردد، راهی به شناخت حق تعالی نخواهد داشت. شناخت خداوند و عقول مجرد نیز آدمی را مشتاق میکند تا به آن جواهر عقلی اتصال و تشبّه یابد. اشتیاق واقعی در انسان قطعاً موجب تضرع و ذکر دائمی و عبادت حقیقی خواهد شد. در واقع عبادت و معرفت رابطهای دوسویه با یکدیگر دارند: عبادت موجب به دست آوردن معرفت حقیقی میشود و معرفت خود، عبادتی والاتر را در پی دارد و از آنجا که خداوند نامتناهی است، این سیر میتواند تا بینهایت ادامه یابد و اینگونه است که آدمی به سعادتِ حقیقی نایل میشود.
سعادتِ حقیقی,عبادت,معرفتحقیقی,عقول مجرد,نفسناطقه
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_177.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_177_3400b82147b9c45f07ed8100c7ef392b.pdf