2024-03-28T19:28:13Z
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=841
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
روش فرضیه در فلسفه افلاطون
ملیحه
ابویی مهریزی
در مقالة حاضر روش فرضیه را در فلسفة افلاطون مورد بررسی قرار میدهیم و برای این منظور به ترتیب سه محاوره منون، فایدون و جمهوری را- که روش مذکور در آنها به صراحت طرح شدهاند- مورد واکاوی قرار داده، سیر تغییر نگرش افلاطون درباره جایگاه و کاربرد روش فرضیه را در حوزة فلسفه نشان میدهیم. افلاطون در منون با نظر به هندسه درصدد ارائه روشی است که در فلسفه نیز کاربرد داشته باشد. اما توجه ویژه به روش و اهمیت آن در پژوهشهای فلسفی– در جمهوری- و نیز متعلق راستین معرفت، مثل، سرانجام وی را به بازبینی کارایی و گستره بکارگیری روش فرضیه در فلسفه وامیدارد و این امر افلاطون را به روش خاص فلسفه یعنی دیالکتیک رهنمون میشود.
روش
روش فرضیه
لوگوس
مثل
دیالکتیک
2016
10
22
1
21
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14874_5549dc94c0055fef23053c3c03d1311b.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
بازخوانیِ انتقادی عناصر مفهومی اندیشۀ کییرکهگور بر مبنای ضدیتش با نظام هگلی
محمدمهدی
اردبیلی
سورن کییرکهگور متفکر تاثیرگذار دانمارکی را به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم، منتقد بزرگ فلسفۀ هگل و مدافع پرشور ایمان میشناسند. دربارۀ اندیشۀ وی تاکنون آثار متعددی منتشر شده است. مقالۀ حاضر اما در تلاش است تا اندیشههای کییرکهگور را در پرتو ضدیتش با نظام هگلی بازخوانی کند و در نتیجه، با برجسته کردن وجوه اختلاف کییرکهگور و هگل خواهد کوشید تا کییرکهگور را به عنوان یکی از نظامستیزترین متفکران تاریخ در قالب نظامی مفهومی عرضه کند و نهایتا با اشاره بهً برخی انتقادات و تعارضات درونی اندیشۀ وی نشان دهد که انتقادات وی علیه هگل به چه معنا ناوارد است؟ اگر بپذیریم که یک متفکر را پیش از هر چیز باید در پرتو نفی و نزد دشمنانش بازشناخت، آنگاه میتوان از این ایده دفاع کرد که کییرکهگور را به دقیقترین نحو تنها میتوان در بستر زمانهاش و در رابطۀ خصمانهاش با هگل بازشناخت. این بررسی نقادانه البته کارکردی معکوس نیز دارد و به فهم وجوهی از خود اندیشۀ هگل نیز که هدف حملۀ جریانات انتقادیِ نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی بود، یاری خواهد رساند.
هگل
کییرکهگور
نظام
اگزیستانسیالیسم
ایمان
فرد
2016
10
22
23
43
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14983_04ae31328c000781e475dfd317a56d84.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
بررسی راهحل ویتگنشتاین به واقعیت سلبی
مهدی
اسدی
دشواری واقعیت سلبی این است که گرچه وجود صدقساز، نفسالامر و متعلق گزارهی ایجابی صادقی چون «تهران پایتخت ایران است» در خارج هیچ مشکلی ندارد، وجود متعلق گزارهی سلبی صادقی چون «تهران پایتخت ایرلند نیست» در خارج بسیار مشکلساز و خلاف شهوده بوده و در واقع نوعی ثبوت معتزلی است. از آنجا که ویتگنشتاین از اندیشمندانی است که، برخلاف پندار رایج، بسیار درگیر مسائل عدمی بوده است و به مهمترین مسألهی آن، یعنی همین دشوارهی واقعیت سلبی، نیز راهحلی ارائه کرده است، این نوشتار نخست اشارهای به راهحلهای او به مطلق مسائل عدمی دارد و سپس، با دفع نقدهای دیگران، بهروش عقلی به بررسی انتقادی راهحل خاص او به واقعیت سلبی میپردازد مبنی بر اینکه: این مجموع (Gesamtheit) واقعیتهای ایجابی است که یک واقعیت سلبی را نیز مشخص میکند.
واقعیت سلبی
عدم
مجموع
ویتگنشتاین
راسل
2016
10
22
45
74
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14914_bc74a8c5b90a93577ab02163836c1fa0.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
نگاه انتقادی گاتینگ به الگوهای معرفت شناختی مستقل از حقیقت در باور به وجود خدا
رضا
اکبری
خالد
زندسلیمی
گری گاتینگ(Gary Gutting) از فیلسوفانی است که در زمینه فلسفه دین آراء ارزشمندی دارد. وی رویکردهای فیلسوفانی مانند ویتگنشتاین، آکویناس و پلانتینگا را در مواجهه با توجیه باورهای دینی رویکرد مستقل از حقیقت مینامد و البته چنین رویکردی را نادرست میداند. در خصوص رویکرد ویتگنشتاینی گاتینگ معتقد است غیر دینداران نیز با شناخت قوانین حرکتهای بازی زبانی دین تاحدی هرچند اندک زبان دین را فهم کرده و میتوانند سازگاری یا ناسازگاری میان باورهای دینی را تشخیص داده و ارزیابی کنند. از آنجا که گاتیتنگ معتقد است نظریات ویتگنشتاینی تصویر دقیقی از زبان دین ارائه نمیدهد، وی در ادامه دیدگاه توماس آکویناس در خصوص زبان تمثیلی از دین را با تکیه بر تقریر دیوید بورل مورد بررسی قرار میدهد. اما وی معتقد است ارائهی تصویری از خدا با زبانی که کاملا مخصوص به خدا بوده و در مورد سایر موجودات کاربردی ندارد، همچنان گزارهی خدا وجود دارد را بینیاز از توجیه نمیکند. در نهایت گاتینگ پس از تقریر دیدگاه پلانتینگا دیدگاه وی را نیز مخدوش دانسته و معتقد است کاملا محتمل است که مومنان معتقد به پایه بودن باور به وجود خداوند و مومنان معتقد به پایه نبودن باور به وجود خداوند به لحاظ معرفتی همتا باشند به گونه ای که نتوان نظر یکی را بر دیگری ترجیح داد نهایتا گاتینگ دیدگاههای مستقل از حقیقت را ناکارآمد دانسته و معتقد است رویکرد حقیقت محور در توجیه باور به خدا با موفقیت بیشتری همراه خواهد بود.
توجیه باور به خدا
تجربه دینی
گری گاتینگ
توجیه مستقل از حقیقت
توجیه حقیقت محور
الگوی خداباوری
2016
10
22
75
91
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14982_ed9f81194d44b1f46e3e0722e2652008.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
کانت و مساله معنی داری یا بی معنایی متافیزیک
مسعود
امید
اینکه آیا از نظر کانت متافیزیک، معنادار است یا نه، مسأله اصلی این نوشتار است. در اینجا برآنیم تا در راستای این مسأله کلی، نظر کانت را در ذیل دو سوال زیر مورد بررسی قرار دهیم:اساساً معناداری و بیمعنایی متافیزیک آنگونه که در فلسفه معاصر محوریت دارد، برای کانت نیز موضوعیت داشت؟ آیا معنیداری و بیمعنایی متافیزیک مسأله اصلی و بنیادی کانت است یا تنها زمینهها و دلالتهایی کلی در میان است؟در صورت وجود زمینهها و استلزامات و دلالتهای کلی در باب معناداری و بیمعنایی متافیزیک در فلسفه کانت، دیدگاههای وی به چه جهات و چه سطوحی از معناداری و بیمعنایی در باب متافیزیک مربوط میشود؟ پاسخ سوال نخست آن است که به نظر میرسد که اولاً رویکرد و نقد کانت از متافیزیک را میتوان معرفت شناختی و البته از نوع استعلایی آن دانست و نه از منظر زبان (یعنی براساس متافیزیکِ زبان، فلسفه زبانی، فلسفه زبان متعارف یا زبان شناسی)، ثانیاً از حیث مسأله محوری، معنیداری یا بیمعنایی متافیزیک، نه مسأله اصلی کانت است و نه آنکه فلسفه وی به نحو واضح و متمایز و مستقلی، متضمن چنین مسألهای است. ثالثا میتوان پذیرفت که فلسفه کانت از زمینهها، دلالتها و استلزامهایی در باب مسألۀ معنیداری و بیمعنایی متافیزیک برخوردار است. اما سوال دوم، دو سطح از معناداری یا بیمعنایی را میتوان در فلسفه کانت به دست آورد: الف) سطح زبانی: از دو جهتِ اجزا (یعنی از جهت واژگان و جملات متافیزیکی) و کل (به عنوان نظام وعلم متافیزیکی) و ب) سطح غیر زبانی. در سطح زبانی، اولاً واژگان و جملات متافیزیکی بیمعنی نیستند؛ ثانیاً این ادعا که: متافیزیک یک علم است، بیمعناست. در سطح غیر زبانی، مجموعه متافیزیک به دلیل عدم وصول به غایات و...، بیمعنا دانسته میشود.
فلسفه کانت
نقد متافیزیک
سطوح بیمعنایی و معناداری
با معنایی زبانی
بیمعنایی زبانی
بی-معنایی غیرزبانی
2016
10
22
93
113
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_15883_1e30bef85ba82473fc15368479910f47.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
واکاوی روش تا ویلی ابن رشد
علیرضا
پارسا
مسأله تأویل در منظومه اندیشه ابنرشد جایگاه ویژهای دارد، این مسأله کلید حل تعارض دین و فلسفه، نشان دهنده نادرستی نسبت کفر به فلاسفه و عامل فهم و تبیین نصوص دینی است. از نظر ابنرشد تأویل گذر از معنای ظاهری و پی بردن به مقصود باطنی متن است. روش تأویلی ابنرشد، براساس مذهب جمع است وی تلاش درجمع میان عقل و وحی و دین و فلسفه دارد. بر این اساس برای تأویل ضوابطی ارائه میدهد و تصریح می کند، فلاسفه که دارای روش برهانی هستند شایسته تأویل متون دینی هستند اما اجازه اشاعه آن را در میان مردم ندارند.
تأویل
دین
فلسفه
ابنرشد
2016
10
22
115
132
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16132_22e15f51fb5bd519bb70c5979171e14f.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
دیدگاه رئالیستی هابرماس پس از چرخش زبانی
امیدرضا
جانباز
رورتی، کسی که چرخش زبانی هابرماس از وی متأثر است، دعوای رئالیسم و ضدرئالیسم را به سنت فلسفی متعلق میداند که از آن رخت بر بستهایم. در واقع، بر اساس دیدگاه او، چرخش زبانی اصل این تمایزها را دشوار میسازند. در مقابل، هابرماس تصمیمگیری درباره موضع رئالیستی یا نومینالیستی را انتخاب بنیادینی میداند که در معرفتشناسی، هستیشناسی و مفاهیم متناظر صدق و ارجاع نقش اساسی ایفاء میکند. دغدغه هابرماس، وارث سنتهای فلسفی، نشان دادن حضور همزمان عناصر ایدهآلیستی و ناتورالیستی در تبیین شناخت است. برای این منظور او به شرحی پراگماتیستی از شناخت متمسک میشود. هابرماس آنچه را به نحو پراگماتیستی به دست میآورد، با عنوان رئالیسم درونی، جایگزین ایدهآلیسم استعلایی میکند. رئالیسم درونی، باید دو کار ویژه اساسی را برای هابرماس انجام دهد؛ از طرفی، مقابل نسبیگرایی به عنوان شکل نوین شکگرایی بایستد. و از طرف دیگر، با رئالیسم متافیزیکی در شکل جزمگرایی آن مخالفت کند. سختی کار هابرماس در تبیین رویکرد رئالیستی خود سازش دادن میان دو نوع تقدم است؛ تقدم هستیشناختی جهان عینی با تقدم معرفتیشناختی زیستجهان زبانی. این مقاله ضمن تبیین مسیری که هابرماس در بسط نظریه خود طی میکند به نقد و بررسی آن میپردازد.
هابرماس
چرخش زبانی
رئالیسم
ناتورالیسم رقیق
رئالیسم درونی
2016
10
22
133
162
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16089_db8e43d02568170182a54a5ff53239b7.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
افسانة ماهیت استدلال
سعید
زیباکلام
در این مقاله تلاش شده سؤالات ذیل مورد بحث و تأمل قرار گیرد:آیا استدلالهای اقامهشده و اقامهنشده دارای ماهیتی جوهری و یا ذاتی فراتاریخی و جهانشمول هستند و بر سر آن هم اجماع تام و تمامی همواره وجود داشته و خواهد داشت؟چرا بسیاری از استدلالهای تاریخ فلسفه که زمانی متقاعدکننده بودند قدرت خود را از دست دادهاند؟هنگامی که ما میگوییم «من با این استدلال شما قانع (یا متقاعد) شدم» آیا مراد این است که استدلال شما ـــ یعنی دلایلی که شما اقامه کردهاید ـــ دارای ممیزاتی است که هر کس در هر عصری و با هر فرهنگی آنها را بشنود یا بخواند قانع (یا متقاعد) میشود؟آیا ما باید از قانعکنندگی (یا ترغیبکنندگی) استدلالها و میزان آن پرسش کنیم؟چرا در طول تاریخ طولانی نظریهسازیها و اخذ مواضع فلسفی، و در طول تاریخ نه چندان طولانی علوم اجتماعی، هیچ موضوعی را نمیتوان یافت که برای آن استدلال(هایی) شده باشد و آن استدلال(ها) تمام مخاطبان خود را قانع و یا حتی ترغیب کرده باشد؟چرا تقریباً به تعداد فیلسوفانی که دربارة مثال استدلال تأمل و نظریهسازی کردهاند با مثالهای متنوع و متفاوت از استدلال مواجه میشویم؟آیا استدلالها برای نیل به مهمترین و جالبترین معرفتها ضروریاند؟
ماهیت استدلال
قانعکنندگی (ترغیبکنندگی)
نظریهسازی درباره استدلال
قانعشدگی
ممیزات تمام عیار استدلال
2016
10
22
163
172
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16131_4e0b20438ecca77583f784b774787f5d.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
واکاوی جایگاه زبان در افق هستیشناسی تودستی هایدگر
سیدجمال
سامع
محمد جواد
صافیان
زبان در زمرۀ بحثبرانگیزترین موضوعات فلسفی سدّۀ بیستم است. مارتین هایدگر یکی از فیلسوفان این سدّه است که به زبان و توانش آن اهمیّت ویژهای داده است. مقالۀ حاضر سعی میکند تا جایگاه زبان در فلسفۀ هایدگر را در ارتباط با هستیشناسی تودستی وی بررسی کند. استدلال میشود که این هستیشناسی تأثیر قاطعی بر تلقی هایدگر از زبان داشته است. منظور از هستیشناسی تودستی نحوهای از مواجهۀ عملی با اشیاء درون جهانی است که میان فاعل شناسا و متعلق آن فاصله ایجاد نمیکند. در این مقاله زبان به عنوان یکی از مهمترین اشیای درون جهانی در افق این هستیشناسی مورد بررسی قرار میگیرد. رابطۀ میان هستیشناسی تودستی و زبان رادر دو دورۀ تفکّر هایدگر پی میگیریم. در دورۀ اوّل تمرکز بر روی بخشهایی از وجود و زمان است و در دورۀ دوّم دیگر آثار هایدگر بررسی میشود. پرسش پژوهش این است که هستیشناسی تودستی چه امکانات جدیدی را در بررسی جایگاه زبان به روی ما میگشاید؟ و اساساً چه رابطهای میان نحوۀ تلقی ما از شیء و رویکرد ما به زبان وجود دارد؟ در این مقاله سعی میکنیم در حدّ توان به این پرسشها پاسخ دهیم.
زبان
هایدگر
هستیشناسی تودستی
اشیای درون جهانی
شیء
2016
10
22
173
205
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_15885_3fc6551440d1605802bc50e55563a64f.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
تبیین ناتورالیستیِ رؤیای صادقه: ارسطو و یونگ
علی
سنایی
علی رضا
فاضلی
تبیین ناتورالیستی از رویای صادقه یعنی آنکه این پدیده با صرف نظر از عوامل ماورالطبیعی تبیین شود. ارسطو در طبیعات کوچک و کارل گوستاو یونگ در آثار خود رؤیابینی را با رهیافت ناتورالیستی توضیح داده اند. این نوشتار بر آن است که با تدقیق در نظریات این دو متفکر، چگونگی نگرش ناتورالیستی به رؤیا را که برای اهل مابعدالطبیعه امری غریب است، نشان دهد. ارسطو و یونگ علیرغم اینکه هر یک به بستر تاریخی متفاوتی تعلق دارند، از حیث روش ناتورالیستی به معنای عام کلمه، وجه اشتراک دارند و به لحاظ محتوایی هر دو از مفهوم "مقارنت" برای تبیین رویای صادقه استفاده می کنند که به معنای انطباق تصادفی رویدادهای عینی با امور روان شناختی است. همچنین به نظر می رسد مفهوم یگانه انگاری خنثی نزد یونگ با نظریه ماده-صورت در نفس شناسی ارسطو، از برخی جهات قابل تطبیق است و این امر زمینه را برای رویکرد ناتورالیستی به رویا به عنوان یکی از صور آگاهی فراهم می سازد.
ارسطو
یونگ
ناتورالیسم
رویای صادقه
پیشگویی
مقارنت اتفاقی
همزمانی
2016
10
22
207
229
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_15755_719259b6d44cf63818467da9508c0038.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
سقراط: اصلاحگرِ اخلاقی
ایمان
شفیع بیک
سقراط در جستوجوی معرفتی است که ما را از فضیلتهای اخلاقی آگاهی بخشد و در عمل نیز بدان فضیلتها آراسته سازد. او با مبتنی ساختنِ اخلاق بر معرفت، فلسفه و راه زندگیِ خود را یگانه میسازد و به سنجهای برای ارزیابیِ راهورسمِ رایج در اخلاق و دین و سیاست و سخنوری دست مییابد تا به یاری آن کاستیهای اخلاقی را در حوزههای مذکور بازشناسد. کژیها و کاستیهایِ شایعی که او بر آنها خرده میگیرد و در بازاندیشی و اصلاحِ آنها میکوشد، عبارتاند از ترجیحِ ستمکردن بر ستمکشیدن؛ مقابلهبهمثل و انتقامجویی؛ ستیزهجویی و نیرنگبازی در میان ایزدان؛ فریبکاری و سنگدلیِ ایزدان درحق آدمیان؛ دادوستدِ ایزدان با آدمیان (بدین معنی که ایزدان در ازاءِ دریافتِ پیشکش از آدمیان، نیازهای آنان را برآورند)؛ روا شمردنِ بهرهکشیِ زبردستان از فرودستان؛ و سرانجام، سخنوریِ اقناعی یا جلوهفروشانه و فریبنده.
سقراط
اصلاحگری
اخلاق
معرفت
2016
10
22
231
252
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_15880_e1cad314465ac7af63898469811aab4c.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
تطور مفهوم ایجابیت در فلسفه سیاسی هگل جوان
یاشار
صدرحقیقی
در این مقاله مفهوم «ایجابیت» و سیر تحول آن در نزد هگل طی دورههای ابتدایی فعالیت نظریاش (دورهی موسوم به دورهی برن 96-1793 و دوره موسوم به دورهی فرانکفورت 1800-1797) مورد بررسی قرار گرفته است. تحول مفهوم «ایجابیت» به مثابه حاکمیت نظامی ناقض آزادی اصیل، متضمن گذار هگل از ادبیات صرفاً مذهبی در دوره برن به ادبیاتی مشخصاً سیاسی در دورهی فرانکفورت است. در همین راستا، هگل در دورهی فرانکفورت در مقایسه با دورهی برن، پیش زمینهی اجتماعی وسیعتر و شامل عناصر اقتصادی و سیاسی بیشتری را مورد توجه قرار میدهد. این مقاله درصدد است که با اتکاء بر متن نوشتههای هگل ضمن تبیین مفهوم ایجابیت در هر دو دوره نشان دهد که در نهایت هگل موفق نگشته است که طریقی برای رفع ایجابیت در دورههای مزبور ارائه دهد.
ایجابیت
روشنگری
اخلاق اجتماعی
اخلاق فردی
دورهی برن
دورهی فرانکفورت
2016
10
22
253
271
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14865_167142e67d8c024b7f99a9170f1a2f12.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
زایش دوبارۀ حماسه از فلسفۀ نیچه
رضا
صمیم
فرهاد
سلیمان نژاد
برخی از مفسرین ایرانیِ نیچه، با تفسیری افراطی، اندیشۀ او را بدیل عرفان ایرانی تعبیر کردهاند. چنین تفسیری از بیخ و بن خطا و نافیِ مبانی هستیشناختی، ارزشی، و اخلاقیِ نیچه است. اندیشۀ نیچه نه از انگارههای عرفانی، بلکه از ارزشهای حماسی آبستن است. برای فهم او باید از قهرمانان ایلیاد هومر و شاهنامۀ فردوسی چون آخیلس و رستم استمداد جست نه عرفایی چون شبلی و حلاج. علت این سوء فهم، ناتوانیِ مفسرین ایرانی در تشخیص حد فارغ میان عرفان و حماسه است. نسبت میان حماسه و عرفان، مغایرت است نه مشابهت. ممکن است جهانبینیِ عرفانی شباهتهایی با جهانبینیِ حماسی داشته باشد؛ لکن این شباهتها صرفاً صوری است و در بنیانهای هستیشناختی، معرفتی، و اخلاقی، حماسه ناقض عرفان است. با گشادهستی و اِعمال رواداریِ بسیار، میتوان عرفان را بدیل شقی از حماسه انگاشت که به تأسی از شاهرخ مسکوب آن را «حماسۀ منفی» مینامیم. همچنین اندیشۀ نیچه بیش و پیش از آنکه از سرچشمههای فرهنگ ایرانی سیراب شده باشد، از منابع فرهنگ یونانی آبشخور گرفته است. استمداد نمادین نیچه از شخصیت زرتشت نیز نمیتواند برهان محکمی برای دفاع از دعاویِ اینچنینی باشد. ضمن اینکه فهم نیچه از زرتشتیگری بسیار مغشوش و مغلوط است. الغرض! با تقید به اصل عقلانیت در تفسیر، و نیز با تأکید بر اصولی چون خودبنیادی، اصالت اراده، ذم بیکنشی، و آریگویی به زندگی، فلسفۀ نیچه را میتوان تقلایی فلسفی برای باززاییِ فرهنگ حماسی در افق زمانه و فرهنگ مدرن بهشمار آورد.
نیچه
عرفان
حماسه
حماسه منفی
اخلاق حماسی
هستیشناسیِ حماسی
2016
10
22
273
302
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14903_a5d414f6d49d4fabd6c9ae16a7f62784.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
بررسی نظریه طراحی هوشمند وچالشهای آن با نظریه تکامل (آیا نظریه طراحی هوشمند یک نظریه صرفا علمی است؟)
هاله
عبدالهی راد
در این مقاله سعی شده است استدلال حامیان طراحی هوشمند(ID) بر وجود یک عامل باشعور و هوشمند در خلقت عالم بررسی شود. اینان دانشمندان و فلاسفه ای هستند که اصرار دارند نظریه طراحی هوشمند، نظریه ای علمی است که می تواند بدیلی برای نظریه تکامل باشد، در حالی که طرفداران نظریه تکامل علمی بودن طراحی هوشمند را مورد تردید قرار می دهند. تکامل گرایان معتقدند طراحی هوشمند بر مبنای اعتقادات مذهبی شکل گرفته و شرایط یک نظریه علمی را ندارد. در این نوشتار به اصلی ترین چالشهای حامیان ID با تکامل گرایان اشاره می شود، بدین نحو که ابتدا کلیاتی در مورد برهان نظم که در واقع ریشه اصلی نظریه طراحی هوشمند بشمار می رود، بیان شده و خلاصه ای از ادعاهای تکامل گرایان و حامیان طراحی هوشمند در مورد نحوه پیدایش موجودات مورد مداقه قرار گرفته است. براهین علمی و تجربی هردو گروه تکامل گرایان و حامیان طراحی هوشمند و همچنین مباحث مورد اختلاف طرفین مطرح گردیده و نهایتا علمی بودن صرف مباحث طرفداران ID مورد تردید واقع شده است.
نظریه تکامل
طرا حی هوشمند
پیچیدگی
طرح
تدبیر
2016
10
22
303
326
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14913_58c417518458e52b13a4865ad020fd67.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
پیشگذارده و تناقض: تعریفِ پیشگذارده در آثار منطقی ارسطو
سید عمار
کلانتر
مهدی
قوام صفری
ارسطو در آثار منطقی خود، علاوه بر گزاره، مفهوم پیشگذارده را مطرح میکند و در تحلیلات اولی آن را بر اساس ایجاب و سلب تعریف میکند. دو مسالهی مهم دربارهی پیشگذارده از دیدگاه ارسطو مطرح است: تفسیرِ تعریفِ آن و رابطهی آن با گزاره. در این مقاله ابتدا سه تفسیرِ، از جمله تفسیرِ اسکندر افرودیسی و تفسیر کلاسیک، در این زمینه تقریر و نقد میشود. و از آنجا که ارسطو به رابطهی تناقض با پیشگذارده اشاره میکند، ابتدا تعریفِ تناقض از دیدگاه ارسطو بررسی میشود و سپس رابطهی تناقض و پیشگذارده مورد بررسی قرار میگیرد. سرانجام تفسیر پیشنهادی از پیشگذارده مطرح میشود: پیشگذارده گزارهای است که رابطهی آن با تناقض مورد توجه قرار گرفته است و توجه به این رابطه به معنای پذیرش قاعدهی تناقض است که بنیاد هر گونه استنتاجی است. معنای لغوی پیشگذارده هم با این تفسیر سازگار است: پیشگذارده پیش گذاشتن یکی از دو طرف تناقض است. و از این رو پیشگذاردهی جدلی دو صورت دارد: پرسش از مخاطب و فرض در استنتاج جدلی.
ارسطو
پیشگذارده
گزاره
تناقض
ایجاب و سلب
استنتاج
2016
10
22
327
351
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_15856_dc60188f4f733a52e5756a62fb5d2598.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
علّیت و پیشبینی در کیهانشناسی مدرن
محمود
مختاری
مهدی
گلشنی
کیهان شناسی مدرن، علمی متکی بر شواهد تجربی است ولی اصول فلسفی و پیش فرضهای متافیزیکی نقش بسیار مهمی در آن دارند. نظریه نسبیت عام اینشتین که یکی از ابزارهای اصلی کیهانشناسی است، یک نظریه فیزیکی موجبیتی است (به جز در تکینگیها) و لذا انتظار میرود طبق معادلات میدان اینشتین بتوان تحول بزرگ-مقیاس جهان را پیشبینی کرد. اما کشف شتاب مثبت جهان در پایان قرن گذشته نشان داد که موضوع پیشبینی آینده جهان، چنانکه تصور میشد، میسر نیست. در این مقاله ضمن بررسی مبانی فلسفی علیّت فیزیکی، موجبیت و پیشبینی در نسبیت و کیهان شناسی، از این ادعا دفاع میشود که پیشفرضهای متافیزیکی کیهان شناسان در پیشبینی آنها درمورد آینده جهان، شدیداً دخالت دارد.
: موجبیت و پیشبینیپذیری
مسأله افق
اصل کیهانشناختی
اصل انسان-محوری
انرژی تاریک
2016
10
22
352
378
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_15855_61702ad0973d90c2ea73f766a7d2761a.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
«من» به عنوان اصلیترین انگیزۀ انسانی
محمود
نوالی
این مقاله در جستجوی منشأ اصلی کلیه رفتارهای آدمی است. هدف مقاله پاسخ دادن به این سؤال است که سبب ایجاد ارزشها و ضدارزشها، خلق تصوّرات جدید، معنیدهیها و نگرشهای انسانی چیست؟ همچنین سبب فعالیت یا سکون انسان از کجا سرچشمه میگیرد. ظاهراً با وجود تنوع رفتارها و کنشهای گوناگون انسانی یک خاستگاه فطری برای آنها متصور است که در هر محیطی در اساس و منشأ هر رفتاری حضور دارد و آن صیانت نفس میباشد. البته صیانت نفس یک اصل عامّ و شامل در نزد همه جانداران است و مخصوص انسان نیست. ولی آنچه خاص انسان است کیفیّت صیانت نفس اوست که بسیار متنوع، متغیر و شامل احوال ضد و نقیض میباشد. ما منشأ این کیفیّت صیانت نفس را با اصطلاح «من»1 بیان میکنیم و میتوانیم بگوییم اصلیترین انگیزه انسانی برای هر فعالیت و هر امساکی همان «من» است. «من» همه جا و هر لحظه با ماست و مترصّد به دست آوردن احوال و اوضاعی است که از دیدگاه وی به بقای محترمانه و ارتقاء من کمک میکند. در واقع من، بنا بر ارزشها و تفسیرهای خود، خالق هر نوع شادی و اندوه است و همواره جویای خیر و گریزان از شر میباشد. جان چه باشد؟ باخبر از خیر و شرّ / شاد از احسان و گریان از ضرر (بیت 6/ 148: مثنوی نیکلسن) بنابراین «من» دائماً حضور فعالی دارد و در هیچ لحظهای از توجّه به حفظ برتری خود غافل نمیماند، همچنین در هر لحظهای مواظب است تا لطمه و زیانی به «من» وارد نشود. بنابراین شادی و اندوه هر کسی وابسته به چگونگی تعبیرات «من» در برابر حوادث و رفتار اشخاص و خودش است. البته همة این تعبیرات و نگرشها در متن اجتماع، تاریخ و فرهنگ تحقّق مییابد و چون جهان ما فینفسه در حال تحوّل و حدوث امکانات تازه است بدان جهت مصادیق نیک و بد، خیر و شر، زشت و زیبا و حق و باطل در نظر «من»های خودمان و منهای2 گوناگون دیگر از جمله منِ اجتماعی دائماً در حال دگرگونی میباشد. باری حبّ و بغض و دوستی و دشمنی هر کسی نسبت به خودش و نسبت به اطرافیان، اشخاص، نهادها، کشورها و فرهنگها با معیارها و نگرشهای «من» زاده میشوند. بدین جهات است که ما «من» را به عنوان اصلیترین انگیزة رفتارهای انسانی مطرح میکنیم.
من
منیّت
مندوستی
منپرستی
مهمترین انگیزه
ارزشها
2016
10
22
379
407
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_5783_489bfa3fce7939dfdd2b9c18527275dc.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1395
10
19
نقد جماعت گرایی بر لیبرالیسم، و ارزیابی آن از منظر ریچارد رورتی
مرتضی
نوری
مکتب جماعتگرایی یکی از منتقدان اصلی نظریهی اخلاقی-سیاسیِ لیبرالیسم به شمار میآید. طبق نظر بنیانگذاران این مکتب، لیبرالیسم تصویری از هویتِ انسان را پیشفرض میگیرد که حق پیوندهای جمعی در آن ادا نمیشود. لیبرالیسم با تأکیدِ نادرست بر اولویتِ عدالت از منظری فردگرایانه، تکالیفِ دگرخواهانه و تعهداتِ جمعیِ بهارثرسیده از سنت و تاریخ را، که نقشی قوامبخش در هویتِ فرد ایفا میکنند، نادیده میگیرد و به غلبهی شخصیتهایی میانمایه، خودخواه، و بیگانه با ارزشهای جمعی دامن میزند. در این مقاله میکوشم این انتقادها را به اختصار شرح دهم و سپس از منظرِ یکی از مدافعانِ لیبرالیسم، یعنی ریچارد رورتی، آنها را پاسخ دهم. رورتی این سخنِ جماعتگرایان را میپذیرد که اجتماع نقشی قوامبخش در شکلگیریِ هویتِ فرد ایفا میکند، اما نقدهای آنان را بر قطبِ پراگماتیستیِ لیبرالیسمِ معاصر وارد نمیداند و میکوشد نشان دهد لیبرالیسمِ سیاسی سدهی بیستم، که بهترین صورتبندیِ خود را در آثارِ جان دیویی و جان رالز پیدا میکند، به دلیلِ سازگاری با تاریخگرایی و قوممداری، برخلافِ لیبرالیسمِ فلسفیِ فیلسوفانِ روشنگری، از انتقادهای جماعتگرایان مصون است.
روشنگری
جماعتگرایی
لیبرالیسم وظیفهگرا
احساسگرایی
انسانشناسی فلسفی
2016
10
22
409
444
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16096_1b0817f13551d069e2007de50e9c4546.pdf