محمود ایزدپناه؛ بیژن عبدالکریمی؛ رضا داوری اردکانی؛ بابک عباسی
چکیده
نیچه معتقد بود اهل مابعدالطبیعه، باورهای خود را راستین پنداشته و برای پندارهای خود حقیقتی عینی قائلاند. نیچه مدعی است همة ارزشها و باورهای آدمی از جمله باور به خدا، از چشمانداز خواست قدرت و بهمنظور ...
بیشتر
نیچه معتقد بود اهل مابعدالطبیعه، باورهای خود را راستین پنداشته و برای پندارهای خود حقیقتی عینی قائلاند. نیچه مدعی است همة ارزشها و باورهای آدمی از جمله باور به خدا، از چشمانداز خواست قدرت و بهمنظور حفظ و صیانت از زندگی و سودمندی آدمی بهوجود آمده است؛ بیآنکه بتوان برای این پندارها وجودی عینی قائل شد. این دقیقاً همانجایی است که نیچه مابعدالطبیعة غربی را آسیبپذیر مییابد زیرا متعاطیان این دانش، حقیقت فینفسهای را مطابق با تفسیر و برداشت خود درنظر گرفته و با این کار، نقش صیانت از زندگی را از کار ویژههای خداوند حذف کرده و آن را به ضد خود تبدیل کردند. نیچه در مقابل، برمبنایی پراگماتیستی ایدة خدا را تحلیل و در گامی بعد، بازسازی کرده است. این نوشتار تلاش دارد با نظر به تحلیل تاریخ متافیزیک در اندیشه نیچه و ارتباط آن با ایدة کلاسیک خداوند و همچنین تلاش برای طراحی دیگرگونه انسانی در جهان آینده، طرح این فیلسوف در باب خداوند را نشان دهد..