ایمان رحیم نصیریان؛ عبدالرزاق حسامی فر؛ سید مسعود سیف؛ محمدحسن حیدری
چکیده
بحث میان هابرماس و رورتی ناظر به امکان یا عدم امکان سازماندهی روابط توجیهی بر اساس صدق است. هر دو برای اجتناب از بنبستهای رویکرد معرفتشناختی به صدق، چرخشی پراگماتیک را پیشنهاد میکنند. اختلاف ...
بیشتر
بحث میان هابرماس و رورتی ناظر به امکان یا عدم امکان سازماندهی روابط توجیهی بر اساس صدق است. هر دو برای اجتناب از بنبستهای رویکرد معرفتشناختی به صدق، چرخشی پراگماتیک را پیشنهاد میکنند. اختلاف نظر آنها از آنجا شکل میگیرد که رورتی چرخش پراگماتیک را تا حذف مفهوم صدق پیش میبَرَد اما هابرماس معنایی کانتی را برای صدق در نظر میگیرد که بنا بر آن، صدق صرفاً ایدهای تنظیمی و استعلایی است که فرض وجود آن برای امکان سازماندهی روابط توجیهیِ کنشگران ضروری است. رورتی در مقابل، عقیده دارد که صدق حتی در معنای تنظیمی و استعلایی آن هیچ معنای محصّلی در بر ندارد. زیرا نمیتوان چیزی را هدف قرار داد و برای به دست آوردنش کوشش نمود مگر آنکه دستیابی و یا نزدیک شدن به آن قابل تشخیص باشد. معیاری که رورتی برای سازماندهی روابط توجیهی ارائه میدهد، نه صدقی در فرا رو، بلکه روایت تجاربی است که پشت سر گذاشتهایم. به نظر میرسد رورتی در ردّ انتقاداتی که هابرماس بر امکان حذف مفهوم صدق در سازماندهی روابط توجیهی مطرح میکند، موفق است؛ صرفاً به این معنا که اندیشۀ او سازگاری و انسجام بیشتری با چرخش پراگماتیک دارد. اما جایگزینی که رورتی برای صدق ارائه میدهد این نتیجه را نیز بههمراه دارد که عملاً هیچ هدف معینی برای انسان قابل تصور نیست. شایستگی روایتها در سازماندهی روابط کنشگران تنها در عرصۀ تجربه قابل سنجش است. به عقیدۀ او ما فقط باید امیدوار باشیم که مسیری بهتر از گذشته را دنبال کنیم. این ابهام در اندیشۀ رورتی شاید مهمترین چالش در پذیرش آرای اوست.