زهرا رمضانلو؛ حسن فتحزاده؛ شمس الملوک مصطفوی
چکیده
فلسفه نزد هوسرل علمی کلی، بنیادی و متقن درباره جهان است. او به دنبال تأسیس پدیدارشناسی استعلایی به مثابه فلسفهای کلی یا علمی متقن بود اما برای دست یافتن به چنین هدفی باید امکان یک معرفت ابژکتیو درباره ...
بیشتر
فلسفه نزد هوسرل علمی کلی، بنیادی و متقن درباره جهان است. او به دنبال تأسیس پدیدارشناسی استعلایی به مثابه فلسفهای کلی یا علمی متقن بود اما برای دست یافتن به چنین هدفی باید امکان یک معرفت ابژکتیو درباره جهان را توضیح میداد. هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی، معنای مدنظر خود از فلسفه و وظیفه فیلسوف را در زمینه نقد علم و فلسفه مدرن و در ارتباط با بحرانهای فرهنگ معاصر اروپایی مطرح کرده و مفهوم بدیع زیستجهان را به عنوان ایدهای نو برای فلسفه به مثابه علم کلی معرفی میکند. این نوشتار در پی آن است که دیدگاه هوسرل درباره نسبت فلسفه با بحرانهای فرهنگ معاصر اروپایی را مورد ملاحظه قرار داده و به این پرسش توجه کند که آیا ایده زیستجهان قادر است پدیدارشناسی استعلایی هوسرل را به عنوان فلسفهای بنیادین و علمی کلی معرفی کند یا نه. در این جهت مسئله امکان ابژکتیویته جهان یا به عبارت دقیقتر یک جهان بیناسوژهای مورد توجه قرار میگیرد که در فلسفه متأخر هوسرل به صورتی مبسوطتر و نوآورانهتر مطرح شده است.