احمد علی اکبر مسگری؛ آرش جمشیدپور
چکیده
«نظریّۀ حکم» موضوعی است که در چارچوب طیف گستردهای از حوزههای فلسفی قرار میگیرد. معرفتشناسی، منطق، معناشناسی و روانشناسی شناختی حوزههای فلسفی مهمّی هستند که با مباحث مربوط به «نظریّۀ ...
بیشتر
«نظریّۀ حکم» موضوعی است که در چارچوب طیف گستردهای از حوزههای فلسفی قرار میگیرد. معرفتشناسی، منطق، معناشناسی و روانشناسی شناختی حوزههای فلسفی مهمّی هستند که با مباحث مربوط به «نظریّۀ حکم» ارتباط وثیقی دارند. یکی از مسائل مهم در کانتشناسی معاصر انگلیسیزبان، بحث از سرشت نظریّۀ حکم کانت است. تا دهۀ 1970، تصوّر خاصّی از نظریّۀ حکم کانت در میان مفسّران انگلیسیزبان رایج بود. امّا از دهۀ 1970، برخی از کانتشناسان به این نتیجه رسیدند که نظریّۀ حکم کانت را باید به نحو دیگری تفسیر و صورتبندی کرد. این تغییر نظرگاه به ظهور طیف گستردهای از مباحث تفسیری ـ فلسفی در میان کانتشناسان دامن زده است. یکی از این مناقشات تفسیری بحث از نظریّۀ حکم کانت است. بنا به تفسیر برخی از کانتشناسان معاصر، در آثار کانت ردّ پای دو نظریّۀ حکم متعارض را میتوان یافت که برخی مفسّران از آنها به «نظریّۀ حمل صریح» و «نظریّۀ حمل ضمنی» تعبیر میکنند. در این مقاله، با نظر به تفاسیر برخی کانتشناسان، این دو نظریّۀ حمل را در مقابل هم قرار میدهیم و تفاوتهای این دو نظریّه را روشن میکنیم. نتیجهگیری ما این است که نظریّۀ حکم ضمنی یا پنهان کانت با آثار او و با آرای فلسفیاش بیشتر سازگار است. اگر این نتیجهگیری درست باشد، باید برداشتمان از نظریّۀ حکم کانت را تغییر دهیم و نظریّۀ حکم مختار و اندیشیدۀ کانت را نه در صورتبندیهای صریح وی در نقد عقل محض و تمهیدات، بلکه در نحوۀ استدلالهای او بجوییم. گذشته از این، یکی از لوازم مهمّ «نظریّۀ حمل ضمنی» این است که اگر این نظریّه را نظریّۀ حکم مختار کانت بدانیم، باید مبحث شاکلهسازی و ساختار منطقی ـ معناشناختی احکام ترکیبی پیشینی را به شکل متفاوتی تفسیر کنیم.