بهروز الیاسی؛ محمدجواد صافیان
چکیده
هنراندیشی محصول دورۀ دوم اندیشۀ هیدگر است که در آن رویداداندیشی بر هستیشناسی بنیادین سیطره مییابد. در بادی امر به نظر میآید که از نقش ویژۀ دازاین در هنراندیشی کاسته شده است؛ اما به واقع میتوان ...
بیشتر
هنراندیشی محصول دورۀ دوم اندیشۀ هیدگر است که در آن رویداداندیشی بر هستیشناسی بنیادین سیطره مییابد. در بادی امر به نظر میآید که از نقش ویژۀ دازاین در هنراندیشی کاسته شده است؛ اما به واقع میتوان گفت وجود و دازاین برای هیدگر دو رویِ یک سکّهاند. هر جا که اندیشیدن به وجود ممکن است دازاین نیز به شکلی ناگزیر حضور مییابد و اهمیت هنر برای هیدگر از آن روست که هنر، حقیقتِ وجود را به آشکارگی میآورد. در این مطالعه تلاش میشود نقشهای متفاوت دا-زاین در هنراندیشی به دید آید. نقش دا-زاین از آن رو اهمیت مییابد که به عنوانِ گذرگاه هنر اجازه میدهد رویدادِ هنر روی بدهد و از خلال آن، خودِ وجود زبانآور شود. سپس جایگاه دا-زاینِ هنرمند و شاعر (آفریننده)، مخاطب یا نگاهدار، بررسی میشود. پس از طرح پرسش از شیوۀ بودن دا-زاین در هنراندیشی به نقشهای مختلف دا-زاین به عنوان هنرمند، مخاطب و نگاهدار پرداخته میشود. دا-زاین در هنراندیشی اگرچه نیوشای "وجود" و قابلی بدونِ فعلیت است اما مسئولیتپذیری و پروا سبب میشود بارِ امانتِ وجود را بر دوش بکشد، پیشآمدِ حوالت یک ملّت (قوم) از طریقِ او شکل میگیرد. از این وجهۀ نظر پس از ابداع و سرودن، دازاین نابود نمیگردد بلکه در کسوت مخاطب و نگاهدار، موردِ خطابِ وجود قرار میگیرد و در نهایت به این پرسش پاسخ داده میشود که چه چیزی سبب تحول در اندیشۀ هیدگر شده و او را به سوی هنراندیشی جذب کرده است.