پریسا شکورزاده؛ علی نقی باقرشاهی
چکیده
فلسفه و الهیات سیاسی معاصر از جنبههای مختلف به خوانش دوبارهی پل رسول دست زدهاند. اما نزد بدیو این توجه در مواجهه با وضعیت بیمار فلسفهی معاصر و تبدیل شدن آن به سفسطه صورت میگیرد و پل بهعنوان پادفیلسوف، ...
بیشتر
فلسفه و الهیات سیاسی معاصر از جنبههای مختلف به خوانش دوبارهی پل رسول دست زدهاند. اما نزد بدیو این توجه در مواجهه با وضعیت بیمار فلسفهی معاصر و تبدیل شدن آن به سفسطه صورت میگیرد و پل بهعنوان پادفیلسوف، الگوی فلسفه وکسی که به پرسش معاصر از «شرایط تحقق یک تکینگی کلی» پاسخ میدهد، برای بدیو اهمیت مییابد. در این مقاله چرایی و چگونگی اهمیت پل برای بدیو مورد بررسی قرار میگیرد و با تأمل در جزئیات خوانش بدیو از پل(بازفعالکردن پل) رهیافت بدیو به مسائل و اهداف فلسفهی رخداد آشکار میشود. بدینترتیب توجه بر تفسیر پل بهعنوان بخشی از پروژهی فلسفی رخداد بدیو مسیر فهم اندیشهی بدیو را هموار میکند. از سویی دیگر با این نمونه از تاریخ مسیحی روشن میشود که چگونه بدیو حقیقت را به سیاست پیوند میزند و فیگور سیاسی رخداد را بازآفرینی میکند.در پایان انتقاداتی که به خوانش بدیو از پل قدیس وارد شده و بیشتر از جانب الهیدانان است، مورد بررسی قرار گرفته و به آنها پاسخ داده میشود.