محمدابراهیم مقصودی؛ مهدی گلشنی
چکیده
آیا فلسفه برای فیزیک مفید است؟ پاسخ بسیاری از فیزیکدانان و فلاسفه مثبت است؛ اما هستند کسانی که مفید بودن فلسفه برای علم را به چالش میکشند. سه اعتراض عمده را میتوان در خطفکری این دسته تشخیص داد: 1. ...
بیشتر
آیا فلسفه برای فیزیک مفید است؟ پاسخ بسیاری از فیزیکدانان و فلاسفه مثبت است؛ اما هستند کسانی که مفید بودن فلسفه برای علم را به چالش میکشند. سه اعتراض عمده را میتوان در خطفکری این دسته تشخیص داد: 1. اعلام مرگ فلسفه، که بیان میدارد فلسفه مرده است و چیز جدیدی به ما نخواهد آموخت؛ 2. استدلال یا چالش تاریخی-ندانمگرایانه، که بیان میدارد هیچ شاهد تاریخی مبنی بر مفیدبودن فلسفه برای علم وجود ندارد، یا دستکم شناختهشده نیست. 3. استدلال «جداکردن حساب»، که بیان میدارد فلسفه و علم دو حوزۀ کاملاً جداگانه هستند. هدف این مقاله پاسخدادن به این سه اعتراض است؛ اما برای اینکار مطالعۀ موردی ارتباط نسبیت عام و فلسفه را اساس قرار میدهد. با نظر کردن به تاریخچۀ شکلگیری و بسط نسبیت عام، استدلال خواهیم کرد که: 1. فلسفهورزی سبب تدقیق و فهم مفاهیم اساسی «هموردایی» و «ناوردایی» شده است. 2. شواهد تاریخی روشنی له تاثیرگذاری مثبت فلسفه بر بسط مفاهیم نسبیت عام، بهعنوان یکی از مهمترین نظریههای فیزیکی و همچنین، شواهد انکارناپذیری له نقشآفرینی برخی فلاسفه در تکامل این نظریه وجود دارد. 3. فیزیک و فلسفه، در بحث از پرسشهای بنیادی، دو حوزۀ بهشدت درهمتنیده هستند.