عیسی موسی زاده؛ علی آقایی پور؛ مصطفی عابدی
چکیده
آزادی به یک معنا از مهمترین مفاهیم تاریخ فلسفه به شمار میرود که نقش بنیادین در اندیشه فلاسفه دارد؛ اما مانند بسیاری از مفاهیم دیگر، برای بقا در شرایط جدید نیازمند بازتوصیف است. بر این اساس مقاله حاضر ...
بیشتر
آزادی به یک معنا از مهمترین مفاهیم تاریخ فلسفه به شمار میرود که نقش بنیادین در اندیشه فلاسفه دارد؛ اما مانند بسیاری از مفاهیم دیگر، برای بقا در شرایط جدید نیازمند بازتوصیف است. بر این اساس مقاله حاضر درصدد است ضمن بررسی مقایسهای دیدگاه کانت و هایدگر، برخی انتقادهای جدی به آنها را مورد توجه قرار دهد تا گامی هر چند مقدماتی در جهت بازتوصیف مفهوم آزادی برداشته باشد. کانت آزادی را امری فراپدیداری و خصیصۀ بنیادی سوژه دانسته و آن را بنیاد اخلاق معرفی میکند. او معنای ایجابی آزادی را که در سایۀ اجتماعی شدن انسان فرصت ظهور مییابد برمیگزیند و آن را پایۀ اندیشۀ خویش قرار میدهد؛ اما باید گفت که اولا درست است که قوانین اخلاق از ما صادر میشود، ولی عمل کردن و نکردن به آنها اختیاری است. ثانیا آدمی بیشتر محصولی اجتماعی است تا نتیجه صورت محض قانون اخلاقی و قاعده امتناع اجتماع نقیضین. در مقابل، هایدگر معتقد است دازاین عین فراروی از خویش و برونایستی و استعلای وجودی است و این اساس آزادی است. از این رو اگزیستانسِ(برونایستی) دازاین ذاتا عین آزادی است. اما اولا روش هایدگر در توصیف نحوه وجود انسان نسبت به شیوه زندگی خنثی است. ثانیا دیدگاه هایدگر در باب آزادی نه کمکی برای آزاد زیستن میکند و نه راهکاری برای آن نشان میدهد. ثالثا این دیدگاه نقش دیگری و جامعه در آزاد زیستن را نادیده گرفته و تنها بر فرد دازاین تکیه میکند. رابعا آزادی نسبتی با خشنودی و شادی ندارد.بنابر این آزادی نه به معنای رها شدن از جبرگرایی علیـمعلولی، بلکه به معنای ناپوشیدهساختن است.