سید علی علم الهدا؛ جلال پیکانی؛ عباس اسکوئیان؛ بهمن اکبری
چکیده
بحث از دامنه تجربه دینی یکی از مباحث بسیار مهم از قرن هجدهم به بعد بوده است و از آن دوره تاکنون اندیشمندان عرصههای مختلفِ مطالعاتی چون فلسفه دین، کلام جدید، علم الادیان و روانشناسی دین و... را در باب ...
بیشتر
بحث از دامنه تجربه دینی یکی از مباحث بسیار مهم از قرن هجدهم به بعد بوده است و از آن دوره تاکنون اندیشمندان عرصههای مختلفِ مطالعاتی چون فلسفه دین، کلام جدید، علم الادیان و روانشناسی دین و... را در باب چیستی و ماهیت آن، گستره مطالعاتی آن، کارکردش در زندگی انسان و گوهری بودن دین یا صدق و کذب آن بنحو ثبوتی یا سلبی، اظهار نظرهای مختلفی را در این بازههای زمانی ترسیم کرده است. از جمله این که، پدیدارشناسان و فیلسوفان دین برای دین ابعاد و ویژگیهایی ترسیم کردهاند که یکی از آنها بُعد تجربی دین است. ممکن است دستورات اخلاقی، حقوقی و عقیدتی، به پیدایش احساسات خاصی مانند حیرت یا خشیت و خضوع کمک کنند و زمینهساز تجربهای شگرف و شورانگیز مانند احساس حضور در پیشگاه خداوند یا موجود متعالی و غایی، یا شنیدن تسبیح موجودات و تجارب عرفانی و درونی دیگری شوند، که کاملاً متمایز از تجارب بیرونی باشند. از آنجا که مردم در سنّتهای دینیِ متعدد و متنوع، مدعی تجربه خداوند، نیروانا یا برهمن هستند و احساس میکنند که این قبیل تجربهها به زندگیشان معنا و جهت میبخشد. میتوان اذعان کرد که تجربه دینی یکی از مهمترین مسائلی است که در روانشناسی دین و فلسفه دین مورد توجه و بررسی قرار میگیرد. در اندیشه ساختگراهایی مثل پرادفوت و کتز که بیشتر در تبیین تجربه دینی به بعد عرفانی آن تأکید دارند، بر این باورند که ماهیت تجربه دینی متأثر از شبکه باورها و مفاهیم ذهنی فاعل شناساست و تجارب خالی از باورها و مفاهیم وجود ندارد و از سویی در رویکرد فیلیپس هم مدعیات دینی هرچند که جنبه شناختاری و حکایتگری ندارند، ولی برای تبیین اظهاراتی میتوان به کاربرد آنها در زندگی اجتماعی فرد نگریست؛ بعبارتی برای فهم مدعیات دینی باید حیطههای اشکال زندگی را بشناسیم و به قواعد بازی دین توجه کنیم که یک باور درست به نحوه زندگی فرد مربوط است. در پژوهش حاضر سعی شده ضمن بررسی روششناسی دیدگاههای مزبور به تبیین و بررسی دیدگاههای کتز و فیلیپس در باب تجربه دینی پرداخته شود.