طبق تلقی براون از افلاطونگرایی، که در اینجا به آن «افلاطونگرایی جدید» میگوییم، ماهیت ریاضیات در قالب هفت مدعا قابل صورتبندی است: واقعگرایی، تجرّد، جزئیت، شهودمندی، پیشینیبودن، خطاپذیری، و توسعهپذیری. در این مقاله تلاش شده است تا این دیدگاه، بر اساس دو معیاری که خود براون لحاظ کرده است، یعنی مقبولیت اجتماعی و مقبولیت روششناختی، نقد و ارزیابی شود. میزان مقبولیت اجتماعی یک نظریه را میتوان از روی فراوانی اشخاص موافق با آن سنجید. اما مقبولیت روششناختی یک نظریه به توانایی آن در حل بهینۀ مسائل مربوطه بستگی دارد. بهزعم براون، افلاطونگرایی جدید از هر دو لحاظ بهترین نظریۀ فلسفی دربارۀ ماهیت ریاضیات است. در این مقاله ضمن تقریر دقیقتر این دیدگاه، آشکار میشود که به لحاظ مقبولیت نهادی میتوان با براون همرأی بود. اما مقبولیت روششناختی آن همچنان مناقشهآمیز است، زیرا دستکم دو مسئلۀ دسترسی و مسئلۀ یقین که گریبانگیر افلاطونگرایی اولیه بود در افلاطونگرایی جدید نیز همچنان حل نشده باقی ماندهاند. تأکید این مقاله بخصوص بر مشکلات دیدگاه براون در مواجهه با مسئلۀ دوم است.