دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
شواهد جعلباوری معنای زندگی در دیدگاه سورن کرکگور
1
15
FA
میثم
امانی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
meysamamani1359@yahoo.com
رضا
اکبری
0000-0002-5231-7849
دانشیار دانشگاه امام صادق
r.akbari@isu.ac.ir
مقاله حاضر به بررسی جعلباوری معنای زندگی در دیدگاه سورن کرکگور می پردازد. کرکگور، مفهوم «معنا» را به معنی «هدف» میداند و به «زیست دینی» به عنوان عالیترین زیست باور دارد. بر اساس شواهدی که از آثار وی برداشت میشود، معتقد است هدف در زیست دینی قابل کشف نیست بلکه قابل جعل است. سه شاهد بر این نظر وجود دارد: اول اینکه هدف در نظر کرکگور، پارادوکسیکال است و پارادوکس، امر واقعی نیست بلکه امر ذهنی است. دوم اینکه مسیحیت به نظر وی انفسی است نه آفاقی و دین را در امر نامعقول میجوید و در امر مرتبط با ذهن نه مرتبط با خارج و سوم اینکه خداوند را یک موجود آفاقی در نظر نمیگیرد بلکه موجود انفسی در نظر میگیرد که متمرکز در ذهن و ضمیر آدمی است. پیشفرضهای کرکگور در این شواهد عبارت است از ناواقعگرایی هستیشناختی، فردگرایی و ایمانگرایی. تحلیل این سه پیشفرض نشان میدهد کرکگور، به جعلباوری معنای زندگی باور داشته است.
کرکگور,کشف و جعل معنای زندگی,ناواقعگرایی هستیشناختی,فردگرایی,ایمانگرایی
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16098.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16098_6b9ffc81f2ce9db6512662b3807bd3f5.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
حل مساله رابطهی «نور حقیقی» و «نور مادی» بر اساس قاعده حقیقت و رقیقت
17
28
FA
علی
بابایی
0000-0002-2680-2824
استادیار گروه فلسفه دانشگاه محقق اردبیلی
hekmat468@yahoo.com
اساسِ فلسفهی شیخ اشراق نور و اساسِ فلسفه ملاصدرا وجود است؛ از نظرِ ملاصدرا وجودِ موردِ نظرِ وی با نورِ اشراقی یکی است؛ حال آنکه شیخ اشراق لااقل قسمی از وجوداتِ مصطلح یعنی همان اجسام را نور نمینامد و از بین اجسام تنها به نور بودنِ نورِ حسی معتقد است؛ و همین نکته دشواریهای بسیاری در یکی دانستنِ نورِ اشراقی با وجود صدرایی فراهم میآورد؛ تا اینکه صدرا میکوشد نسبت به هر دو بندِ سخنِ شیخ اشراق، موضعهایی اتخاذ کند؛ به نظر ملا صدرا : « یا همهی اجسام بهرهای از نورانیت دارند و یا نورِ مادی هم نور نیست»؛ این مقاله با تقریرِ دیدگاههای شیخ اشراق و خوانشهای ملاصدرا معتقد است با تکیه بر اصلِ «حقیقت و رقیقت» که مورد پذیرشِ ملاصدرا هم هست میتوان نشان داد سخنِ شیخ اشراق در طرح نظامِ نوری سازگار است؛ بنابراین «هم میتوان اجسام را ظلمانی دانست و هم نورِ مادی را نور».
وجود,نور,نور حقیقی,حکمت اشراق,حکمت متعالیه
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14981.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14981_e295d6565ad02107408e3cf2e2cee51c.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
جایگاه علم النفس از منظر ارسطو
29
44
FA
سید احمد
حسینی
استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان
ahmadhosseinee@gmail.com
بر اساس تصور رایج از نفسشناسی ارسطویی، جایگاه علمالنفس در طبیعیات است. نظریه دیگری نیز میگوید نفسشناسی ارسطویی دارای دو بخش عمده است به طوری که بخشی باید در طبیعیات و بخش دیگر در الهیات مطالعه گردد. در این مقاله با چند دلیل نشان داده خواهد شد که بر اساس مبانی علم شناختی خود ارسطو، علم الهی جایگاه مناسبتری برای علمالنفس ارسطویی است. این دلایل میگویند که از نظر ارسطو، علم الهی علم به جوهر، علتشناسی و شناخت موجودات مجرد است. از طرفی نفس هم جوهر صوری و به خودی خود مجرد است. به علاوه عباراتی از ارسطو هم موید همین نظریه است. در فلسفه ابنسینا هم با وجود آنکه خود ابنسینا مباحث مربوط به نفس را ضمن طبیعیات آورده است نشان داده خواهد شد که از نظر او جایگاه مناسب بحث از علمالنفس در طبیعیات نیست و علم دیگری باید متکفل بحث از نفس باشد.
علم النفس,طبیعیات,الهیات,درباره نفس,ارسطو
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16097.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16097_078ca44510941a1ac3c42e2336c610d3.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
معرفت شناسی تکاملی دونالد کمبل
45
62
FA
فرشید
دانش پژوه
دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
farshid_daneshpajooh@yahoo.com
هادی
صمدی
استادیار گروه فلسفه علم، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
samadiha@gmail.com
احمدرضا
همتی مقدم
استادیار گروه فلسفه علم، واحد علوم تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
a-hemati@srbiau.ac.ir
دونالد توماس کمبل در زمره دانشمندان روانشناسی و علوم اجتماعی است که سهم زیادی در گسترش رویکردی تکاملی به فلسفه علم، اخلاق و به ویژه معرفتشناسی دارد. کمبل، ایدههای معرفتشناسانه خود را که نوعی معرفتشناسی توصیفی است، معرفتشناسی تکاملی خواند. وی در این رویکرد، منطقِ حاکم بر فرآیند انتخاب طبیعی را برای تبیین سطوح مختلف معرفت، از سطح زیستی تا سطح فرهنگ و علم، استفاده می کند. به عبارت دیگر، وی در پی صورت بندی نظریهای کلی درباره معرفت، مبتنی بر انتخاب طبیعی با استفاده از دادههای علوم زیستی، روانشناسی و جامعهشناسی است. کمبل، مکانیسمِ تنوع کور و ابقاء انتخابی- تکواا - را مکانیسم کلیِ فرآیندهای تکاملی از جمله فرآیندهای زیستی، یادگیری و خلاقیت در نظر میگیرد و با تعمیم این مکانیسم به سطح علم، به تبیین تغییرات معرفت علمی میپردازد. در این مقاله، ضمن ارائه گزارشی توصیفی-تحلیلی و نقد معرفتشناسی تکاملی کمبل، به پیامدهای فلسفی معرفتشناسی تکاملی وی نیز خواهیم پرداخت.
کمبل,معرفت شناسی تکاملی,انتخاب,تکوا,طبیعت گرایانه
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_15759.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_15759_7bbc5a1dcd5a61e8b6779ba70f46a01b.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
مفهوم "علاقه": کانت و آدورنو
63
76
FA
آرمان
شجاع
دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه هنر، دانشگاه هنر تهران
armanshojae@gmail.com
امیر
مازیار
استادیار گروه فلسفه هنر، دانشگاه هنر تهران، ایران.
maziar1356@gmail.com
کانت دقیقه اولِ تحلیل امر زیبا در جزء اول کتابش را به بررسی حکم ذوقی از وجهه نظر کیفیت اختصاص می دهد و می گوید انسان برای آنکه چیزی را زیبا بنامد باید حکم کند که آن شئ متعلق رضایت یا عدم رضایتِ بی طرفانه است. این «بیعلاقگی<sup>1</sup>»، «بیطرفانه» یا «بیغرض» بودنِ حکم ذوقی، از سویی به دلیل اهمیتش و از سوی دیگر به دلیل ابهام آن، مورد توجه بسیاری از کسانی که بر روی زیبایی شناسی ِکانت مطالعه کرده اند قرار گرفته است. یکی از این افراد تئودور آدورنو است. در این نوشته سعی بر آن است که به بخش اول تحلیل کانت از امر زیبا در کتاب اول <em>نقد قوه حکم</em><sup>2</sup> نگاهِ نزدیکتر و تا حد امکان دقیق تری بیاندازیم و در خلال آن به بعضی از مباحثاتی که در پی آن شکل گرفته است بپردازیم و به نقدهایی که گاهاً از سوی منتقدین وارد شده است پاسخ دهیم. همچنین در دو بخش، آراء آدورنو در زمینه «بیعلاقگیِ» حکم ذوقی و نتایج این رویکرد به زیبایی و هنر را بررسی خواهیم کرد؛ اینکه چگونه آدورنو بر مبنای فلسفه خود در ارتباط با هنر و زیبایی و با بهره گیری از تفکر دیالکتیکیِ خود نوعی تغییر زاویه دید را در این مسئله به وجود میآورد و سپس به نظریه پردازی درباره آن اهتمام می کند. در پایان تلاش خواهیم کرد به تعدادی از مسائلی که مطرح شده است با توجه به بخشهای دیگر <em>نقد قوه حکم</em> پاسخ گوییم تا در پرتو آنها نگاهی روشن تر نسبت به موضع کانت بدست آوریم.<strong> </strong>
کانت,آدورنو,علاقه,بیعلاقگی,حکم ذوقی,زیبا
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16113.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16113_ac905e681d1131a85b916a8f921c2a1c.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
تفسیر هابز از سرشت انسان و تأثیر آن در شکل گیری فلسفه سیاسی او
77
89
FA
سید مصطفی
شهر آیینی
دانشیار دانشگاه تبریز
m-shahraeini@tabrizu.ac.ir
بیان
کریمی
دکتری فلسفه، دانشگاه تبریز
karimibaian@gmail.com
یوسف
نوظهور
0000-0003-0515-3236
دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی
nozohour.1212@gmail.com
بنیان اندیشة سیاسیِ هابز بر تحلیل دوگانة وی از انسان مبتنی است: از سویی انسان به مثابة جسمِ مادیِ مرکب در شبکهای از نیروهای مکانیکی که تابع امیال و انفعالات خویش است. و از دیگر سو انسان همچون موضوع مطالعة مفاهیم حق و تکلیف که به وسیلة قرارداد تشکیل اجتماع میدهند. تلاش هابز بر این است که نظام سیاسیاش با تحلیل مادهگرایی از رفتار انسان سازگار باشد. به همین دلیل در اندیشة هابز آگاهی از سازمان سیاسی مشروط به شناخت سرشت بشری است، و شناخت حالات و انفعالات بشر به شناخت اصول مکانیکی و قوانین فیزیک وابسته است. اخلاق و سیاست هابز نیز با مادهانگاری مکانیکی منطبق هستند و گاهی بر همان زمینه شرح و بسط داده شدهاند. پرسشهای راهبر ما در این مقاله عبارتند از: سرشت انسان به مثابة یکی از عناصر اصلی نظام روان-شناختی هابز چه مختصاتی دارد؟ هابز چگونه بر پایة مختصات سرشت انسان، فلسفة سیاسی خود را تدوین کرده است؟ مدعای اصلی مقاله این است که در نگاه هابز سرشت انسان بر اصل حرکت و بر اصول مکانیکی استوار است و در نتیجه، توانایی ایجاد جامعة سیاسی در سرشت بشر نوشته نشده است. انسان مدنیبالقسر است و باید اجتماعپذیر ساخته شود، به این معنا که نظم جامعة سیاسی نه نظمی طبیعی بلکه نظمی تصنعی است که در مفاد بندهای یک قرارداد تجلیپذیر خواهد بود. بنابراین روانشناسی مکانیکی هابز زمینهساز فلسفة مدنی اوست.
هابز,روانشناسی,فیزیک,سیاست,اصول مکانیکی,سرشت انسانی,دولت
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16087.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16087_365c0fc568e15d8cf7e6d095e5790385.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
نقد و بررسی تبیینهای تکاملی رفتار اخلاقی : نوعدوستی زیستی و نوعدوستی اخلاقی
91
104
FA
هاله
عبدالهی راد
0000-0003-1493-937X
دانش آموخته دکتری فلسفه دین، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
halehabdullahiraad@yahoo.com
حسن
میانداری
استادیار موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، تهران
miandari@yahoo.com
با توجه به پیشرفت روز افزون علم زیستشناسی بخصوص در حوزه زیستشناسی تکاملی، این علم داعیه دار ارائه تبیینهای علمی در خصوص پدیده های انسانی از جمله دین و اخلاق میباشد. در خصوص منشاء رفتار اخلاقی در گونه انسان، گروهی از تکاملدانان بر این باورند که رفتار اخلاقی در انسان در امتداد سیر تکوین حس اخلاقی در طول زمان و از گونه های پستتر پدید آمده است، در حالیکه گروهی دیگر از زیست شناسان تکاملی و فلاسفه اخلاق ضمن رد این نظریه، معتقدند آنچه در انسان رفتار اخلاقی نامیده میشود رفتاری است که مختص انسان است و در هیچ گونه پست تر دیگری یافت نمیشود، چرا که رفتار اخلاقی در انسان همواره قرین نوعی ارزیابی و غایتمندی و تامل است، آنچیزی که در حیوانات پست تر دیده نمیشود. در این نوشتار در خصوص رفتار نوعدوستانه بعنوان یک رفتار اخلاقی بحث خواهد شد و دیدگاههای دو گروه پیرامون منشاء نوعدوستی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. از اینرو دو ادعا مورد بحث واقع میشود: اول اینکه: تبیینهای زیستی از سرشت انسان به تنهایی قادر نیست تمایز معنی داری مابین چیستی و چگونگی رفتار اخلاقی در انسان و سایر حیوانات را ارائه دهد و برای این مهم باید تعریف متفاوتی از ماهیت انسانی ارائه نمود. دوم اینکه: ذات و سرشت انسان و نحوه زیست اجتماعی و فرهنگی او اقتضای هدفمندی فعل اخلاقی در انسان را دارد.
نوعدوستی,رفتار اخلاقی,تبیین تکاملی,غایتمندی,تکامل فرهنگی
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16115.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16115_3f995e737788da02a321635004580482.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
مبانی "برنهاد منطق ریاضی" راسل
105
119
FA
معصومه
علی حسن زاده اصل
دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه، دانشگاه تبریز
masoomehasanzade@gmail.com
مسعود
امید
0000-0002-4890-4821
دانشیار گروه فلسفه، دانشگاه تبریز
masoud_omid1345@yahoo.com
با در نظر گرفتن دو جریان فراگیر فلسفی قرن نوزدهم یعنی ایدهآلیسم و رئالیسم، آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد این است که راسل بر پایه کدام نظام فلسفی منطق گرایی خود را بنا کرد. طرح منطق گرایی راسل در سه دوره فکری بررسی می شود. در دوره اوّل راسل در بررسی های منطقی خویش رویکرد ایدهآلیستی دارد. در دوره دوّم با پایه ریزی فلسفه رئالیستی خود نسخه اوّلیه منطق گرایی اش را در <em>اصول</em> می آورد. در دوره سوّم به دلیل پارادوکس های برخاسته از جریان منطق گرایی، راسل به ایدهآلیسم اصلاح یافته ای روی می آورد و با ارائه «نظریه طبقات» نسخه کاملی از منطق گرایی خود را در کتاب <em>مبانی</em><em> </em><em>ریاضی</em> ارائه می دهد. امّا راسل همچنان در ارائه عمومیتی معتبر که برای منطق و ریاضیات اساسی است با موانعی مواجه می شود. نهایتا راسل دو «اصل موضوع تحویل پذیری» و «اصل موضوع بینهایت» را برای برداشتن این موانع مطرح می کند تا بتواند نظام منطقی خود را به درستی بنا کند.
فلسفه ریاضی,راسل,منطقگرایی,نظریه مجموعهها,نظریه توصیفات
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16114.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16114_1666416342d1ca23fc9de25b0156ada4.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
مقایسه اعتباریات اخلاقی علامه طباطبایی و احساس گرایی اخلاقی آیر
121
135
FA
محمدحسن
کریمی
استادیار گروه مبانی تعلیم و تربیت، دانشگاه شیراز
karimivoice@gmail.com
خدیجه
قربانی سی سخت
دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه شیراز
khghsisakht@gmail.com
بر مبنای برخی از نظریاتی که درباره ماهیت مفاهیم اخلاقی وجود دارد این مفاهیم را میتوان در تقسیمبندی چهارگانه: عینی (خارجی)، فلسفی، احساسی (عاطفی) و اعتباری ( قراردادی) گنجاند. محمدحسین طباطبایی برای حل پارهای از معضلات فلسفی، نظریه نوین ادراکات اعتباری را مطرح میکند. وی در تقسیمبندی اعتباریات، اخلاق را هم جزئی از مفاهیم اعتباری میداند. برخی از ویژگیهایی که برای اعتباریات اخلاقی برمیشمرد مانند نسبی بودن، نشأت یافتن از عواطف و نیازها، عدم صدق و کذب پذیری و ... این نظریه را در تشابه با نظریه احساسگرایی اخلاقی آیر فیلسوف پوزیتیویسم قرن معاصر قرار میدهد. اما با تعمق در این دو نظریه خواهیم دید، تفاوتهایی اساسی و بنیادی بین آنها وجود دارد که نباید آنها را از نظر دور داشت؛ ازجمله این که آیر با بیان این دیدگاه در صدد رد مابعدالطبیعه و متافیزیک است، اما طباطبایی با بیان نظریه اعتباریات ( بهطورکلی) در پی تثبیت جایگاه اصول عقلانی و فلسفی است.
اخلاق,اعتباریات,احساسگرایی,محمدحسین طباطبایی,آیر
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16093.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16093_f8ff2ab16217a23cc8218c87d94c3aef.pdf
دانشگاه تبریز
مجله پژوهش های فلسفی
2251-7960
2423-4419
12
22
2018
05
22
واکاوی نسبت میان آگاهی و سوژه در اندیشه سیاسی لویی آلتوسر
137
152
FA
محمد
نژادایران
عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد رباط کریم، دانشگاه آزاد اسلامی، رباط کریم، ایران.
ir_1400@yahoo.com
آلتوسر برجستهترین نظریهپرداز مارکسیسم ساختارگرای فرانسوی و پیشگام نقد تفاسیر هگلی از مارکس تلقی میشود که چارچوب نظریه وی پیچیدهترین برداشت از ساختار اجتماعی را ترسیم میکند. آلتوسر با نقد سوژه خودبنیاد به عنوان مبنای معرفتشناسی مدرنیته و تفسیر آن به عنوان یک تصویر ایدئولوژیک از انسان توانست از این مفهوم مهم سنت فکری روشنگری اعتبارزدایی کند. او با بازخوانی آثار متاخر مارکس نشان داد که مساله اصلی تفکر مارکس برخلاف ادعای مارکسیستهای انسانگرا تبدیل طبقه پرولتاریا به عنوان سوژه انضمامی تاریخساز نبود. بلکه اهمیت کار نظری مارکس در تولید یک مساله جدید یعنی تاریخ به عنوان یک واقعیت مادی مستقل از اراده و آگاهی انسانی بوده است. دستاورد ابداع مارکس در حوزه مباحث نظری جدید ارائه یک صورتبندی ماتریالیستی از تاریخ زندگی جمعی بشر بود و مهمترین پیامد این ابداع از نظر آلتوسر خارج شدن مفهوم سوژه از محوریت تفکر مدرن بود. تلاش آلتوسر برای جدایی میان آگاهی و سوژه، به تحول اساسی در ساختارگرایی مارکسیستی منجر شد.آلتوسر سعی داشت تا نشان دهد که انسان کنشگر تاریخ و تعیینکننده مسیر آن نیست و اساسآً تاریخ بیش از آنکه محصول اراده و آگاهی سوبژکتیو و کنش متقابل باشد، برآیند استقلال نسبی ساختارهای اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک است که تعین چندبعدی صورتبندی اجتماعی تلقی میشود.
آگاهی,سوژه,ایدئولوژی,گسست,پروبلماتیک,ساختارگرایی
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16092.html
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_16092_9dbbdbb34a604123e8ba406ae2771188.pdf