2024-03-28T19:12:39Z
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=1583
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
سخن سردبیر
مهدی
گلشنی
2021
12
22
1
4
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14284_d66ce940aa476c730af40c3529439367.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
احیاء توجّه فیزیکدانان به فلسفه در دهههای اخیر
مهدی
گلشنی
از قدیم تا شروع علم جدید فلسفه بر علوم حاکم بود؛ اما پس از تکون علم جدید کمکم مکاتب تجربهگرا که فقط برای یافتههای ناشی از حواس ارزش قائل بودند، حاکم شدند. به دنبال آن، با ظهور پوزیتیویسم در نیمۀ اول قرن نوزدهم، فلسفه در محیطهای علمی از رونق افتاد. اما با ظهور بعضی مکاتب در فلسفۀ علم، در نیمۀ دوم قرن بیستم، واضح شد که همۀ علوم مبتنی بر بعضی اصول عام فوق علمی (متافیزیکی) هستند. به دنبال آن کم کم بعضی از سرآمدان علم معاصر متوجه نقش فلسفه در علوم شدند. در چند دهۀ اخیر بعضی از دانشگاههای مهم غرب، از جمله برخی از دانشگاههای مهم مهندسی غرب نظیر دانشگاه ام آی تی در آمریکا بخش فلسفه به راه انداختهاند. در ده سال اخیر نیز در بعضی از دانشگاههای درجۀ اول اروپا و آمریکا همکاریهای خوبی بین فلاسفه و عالمان علوم تجربی به راه افتاده و در این مدت کوتاه نتایج ثمربخشی داشته است..
علم
متافیزیک
پوزیتیویسم
تجربهگرایی
اصول متافیزیکی
2021
12
22
5
19
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14304_ba39b8050c6d7ce03c616dc163945912.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
نقش و اهمیت متافیزیک برای علم
علیرضا
منصوری
امیراحسان
کرباسیزاده
در مقالۀ حاضر ابتدا به بررسی دلایل مخالفت با متافیزیک میپردازیم. قصد داریم ضمن بررسی این دلایل به موضعی مناسب در قبال جایگاه و نقش و اهمیت متافیزیک برسیم. دیدگاههای مختلفی دربارۀ مسئلۀ قدیمی نسبت متافیزیک و علم وجود دارد. با کمک شواهد تاریخی استدلال میکنیم که تعامل متافیزیک و علم تعامل پیچیدهای است که تنها در پرتو رویکرد نقادانه قابل دفاع است. در این نگرش نقادانه هم باید به نقش و اهمیت متافیزیک در علم توجه داشت و هم در خصوص انتظارات خود از آن تواضع معرفتی داشت.
متافیزیک
فلسفۀ علم
متافیزیک علمی
متافیزیک تحلیلی
هستیشناسی
واقعگرایی
2021
12
22
20
41
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13732_657dca91a29cc42e72988ebb69b6ddaa.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
نسبیت عام و فلسفه
محمدابراهیم
مقصودی
مهدی
گلشنی
آیا فلسفه برای فیزیک مفید است؟ پاسخ بسیاری از فیزیکدانان و فلاسفه مثبت است؛ اما هستند کسانی که مفید بودن فلسفه برای علم را به چالش میکشند. سه اعتراض عمده را میتوان در خطفکری این دسته تشخیص داد: 1. اعلام مرگ فلسفه، که بیان میدارد فلسفه مرده است و چیز جدیدی به ما نخواهد آموخت؛ 2. استدلال یا چالش تاریخی-ندانمگرایانه، که بیان میدارد هیچ شاهد تاریخی مبنی بر مفیدبودن فلسفه برای علم وجود ندارد، یا دستکم شناختهشده نیست. 3. استدلال «جداکردن حساب»، که بیان میدارد فلسفه و علم دو حوزۀ کاملاً جداگانه هستند. هدف این مقاله پاسخدادن به این سه اعتراض است؛ اما برای اینکار مطالعۀ موردی ارتباط نسبیت عام و فلسفه را اساس قرار میدهد. با نظر کردن به تاریخچۀ شکلگیری و بسط نسبیت عام، استدلال خواهیم کرد که: 1. فلسفهورزی سبب تدقیق و فهم مفاهیم اساسی «هموردایی» و «ناوردایی» شده است. 2. شواهد تاریخی روشنی له تاثیرگذاری مثبت فلسفه بر بسط مفاهیم نسبیت عام، بهعنوان یکی از مهمترین نظریههای فیزیکی و همچنین، شواهد انکارناپذیری له نقشآفرینی برخی فلاسفه در تکامل این نظریه وجود دارد. 3. فیزیک و فلسفه، در بحث از پرسشهای بنیادی، دو حوزۀ بهشدت درهمتنیده هستند.
نقش فلسفه
فیزیک و فلسفه
فلسفۀ نسبیت عام
اینشتین
شلیک
فریدمن
ارمان و نورتن
2021
12
22
42
69
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13917_1291e24ec17b9cf07f1a037c51304c9c.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
آیا تکامل، چندجهانی و ابتدا نداشتن کیهان محصول علم جدید هستند؟
یوسف
جمالی
شناخت بیشتر طبیعت در دو قرن اخیر و پیشرفتهای چشمگیر علم و تکنولوژی موجب بوجود آمدن ایدهها و رویکردهای جذاب و جدیدی شده است که منتسب به علم معاصر شناخته میشود. ایدههایی نظیر تکامل در زیستشناسی، مسئله ابتدای جهان (مدلهای مبتنی بر وجود نقطه زمانی شروع برای عالم و یا خلاف آن) و ایدۀ جهانهای موازی در فیزیک. هرچند این ایدهها در بستر علم جدید شکوفا گشتهاند ولی بیش از آنکه ایدههایی علمی باشند حاوی پسزمینهها و نتایج فلسفی مهمی هستند. در این مقاله با بررسی تاریخی نوشتهها و آثار ابنسینا (فیلسوف و پزشک شهیر مسلمان 1000 سال قبل)، بهعنوان نمونه و مرجع، نشان خواهیم داد که هر سۀ این ایدهها به شکلی کاملاً مشابه از زمانهای قدیم در سطح فلسفه طبیعی مطرح بودهاند. لذا جایگاه آنها بیش از آنکه علمی باشد فلسفی است. بیان این نظریهها بدون در نظر داشتن پیشفرضهای متافیزیکی و غیرتجربی آنها موجب برداشتهای نادرست از علم خواهد شد. بسیاری از چالشهای میان علم و دین ناشی از همین در نظر نگرفتن حدود علم تجربی و تشخیص سطح متافیزیکی نظریههاست. در این مقاله به بیان دلایل ابنسینا بر له و علیه این نظریات بهعنوان یکی از اولین افرادی که صریحاً به بررسی علمی و فلسفی این نظریات پرداخته است، میپردازیم. دقت علمی ابنسینا و روحیه علمی تحسینبرانگیز او میتواند برای محققین معاصر آموزنده و روشنگرایانه باشد. همچنین در موضوع شانس و علّیت، بروشی متفاوت و با زبان علم روز به بررسی مسئلۀ غایتمندی و هدفداری عالم پرداختهشده است.
ابنسینا
طبیعیات (فیزیک)
تکامل
چندجهانی
جهانهای موازی
شروع کیهان
شانس
اتفاق
هدف غایی
علیت
2021
12
22
70
99
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_11016_dc529caffe3ff40ea1aed75c9d330315.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
رهیافتهای فلسفی هایزنبرگ در شکل گیری مکانیک کوانتومی با تعبیر کپنهاگی
سید هدایت
سجادی
هدف از این مقاله صورتبندی رهیافتهای فلسفی هایزنبرگ در خلال شکل گیری مکانیک کوانتومی با تعبیرکپنهاگی است. پرسش اصلی مقاله این است که آیا میتوان رهیافتهایی فلسفی را در فرآیند شکل گیری مکانیککوانتومی در آثار هایزنبرگ صورتبندی نمود؟ برای پاسخ به این پرسش، دو مقاله کلیدی و مهم هایزنبرگ(1925و 1927) بررسی میشوند. روش پژوهش در این مقاله براساس تحلیل محتوای متن مقالات هایزنبرگ است که در واقع به جای فیزیکدانمحوری از روش متن(فیزیک) محوری بهره گرفته شده است. پس از تحلیل و بررسی مقالات، برخی اصول و آموزههای مفهومی استنباط و از خلال آنها رهیافتهایی فلسفی صورتبندی شدهاند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که از مقاله 1925 هایزنبرگ سه اصل اساسی مشاهدهپذیری، همخوانی و مماثلت نقش کلیدی در شکل گیری بنیانهای مکانیک ماتریسی دارند و همچنین آموزههایی از قبیل فهم و رابطه کلاسیک-کوانتوم، نقش تجربه و اندازهگیری، موضوع علیت و واقعیت در مقاله 1927 وی مورد توجه قرار گرفتهاند. در نهایت این پژوهش نشان میدهد که از خلال این آثار هایزنبرگ، چهار رهیافت کلی تجربهگرایی، وحدتگرایی، ضدعلیتی و ضدموجبیتی و نیز ضدواقعگرایانه قابل صورتبندی است.
هایزنبرگ
مکانیک کوانتومی
تعبیر کپنهاگی
رهیافتهای فلسفی
2021
12
22
100
130
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14119_8fddcdbdaece794d88b69d1253401e78.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
نظریه اساس در بوته نقد؛ فیزیک- فلسفه جدید اشیاء را چگونه به تصویر میکشند؟
رضا
ماحوزی
اینکه آیا اشیاء دارای جوهری هستند یا خیر، همواره موردنظر فیلسوفان بوده است. اساسگرایی یکی از نظریههای شناخته شده در متافیزیک تحلیلی معاصر است؛ جریانی که تلاش دارد پس از تبعید فلسفه از ساحت علم، بار دیگر فلسفه را با رویکردهای جدید به علم نزدیک کند و مفاهیم فلسفی را بر اساس رویکردهای جدید تجربی خاصه در فیزیک جدید بازتعریف کرده و مورد استفاده قرار دهد. در این سیاق، اساسگرایی بهعنوان یکی از تلاشها، سعی دارد ساختار شیء را بر مبنای دو مؤلفه جوهر و کیفیات تحلیل کند. این نظریه با معرفی جوهر اشیاء بهعنوان اساس، در رویکردی تجربهگرایانه کیفیات را معرفی کرده و تبیینی از اشیاء انضمامی ارائه میکند. در مقابل، نظریه دستهای از منظری وجودشناختی با انکار اساس، اشیاء انضمامی را صرفاً تشکیل شده از کیفیات میداند و فرایند دسته (خوشه) شدن این کیفیات را تبیین کرده است. این نوشتار ضمن تشریح این دو نظریه و داوری در باب دعاوی آنها علیه یکدیگر، بهنحو ضمنی نشان خواهد داد فیزیک جدید نه تنها در فرض هستندههای نامشهود برای تبیین ساختار وجودی اشیاء انضمامی به فلسفه نیاز دارد بلکه این علم برای فراتر رفتن از سطح کیفیات و پدیدارها و استفاده از مفاهیم تخصصی خود برای ارائة تصویری از جهان پیرامون، به فلسفه نیاز دارد.
جوهر
اساس
شیء انضمامی
کیفیات
نظریه اساس
نظریه دستهای
2021
12
22
131
152
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13778_b367532ac06c5fb720dce50004a7d143.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
تأمل در سرشت پزشکی: ضرورتها، رویکردها و چالشها
علیرضا
منجمی
با گذر از نیمه قرن بیستم میلادی وقایعی رخ داد و پدیدههایی برآمد که در مجموع آنها را «بحران پزشکی» خواندند. این بحران سبب شد فلسفه که از نیمۀ قرن نوزدهم از پزشکی منتزع شده بود مجالی برای حضور مجدد بیابد. فیلسوفان پزشکی، بحران را به فربهشدن وجوه علمی و تکنیکی و نحیف شدن جنبههای انسانی طبابت نسبت دادند. از همین رو، تأمل در باب اینکه پزشکی چیست و چگونه باید میان وجوه علمی-تکنیکی و انسانی آن توازن برقرار کرد به یکی از مسائل محوری فلسفۀ پزشکی بدل شد. سرشت پزشکی معمولاً در غالب دوگانۀ علم-هنر صورتبندی میشود. در این مقاله ابتدا این صورتبندی را تشریح میکنم و سپس نابسندگی آن را نشان خواهم داد. در پایان الگویی پیشنهاد میدهم که بتوان سرشت پزشکی را بیرون از دایرۀ دوگانۀ علم/هنر فهم کرد. در این الگو پزشکی پرکتیسی است علمی، مبتنی بر قضاوت، گفتگو، مفاهمه و استوار بر سامانی اجتماعی. این الگو با چالشهای غایتشناختی، معرفتشناختی، علمشناختی، سیاستگذارانه و حرفهمندی روبروست که نیازمند تأملات جدی و پیوسته در سرشت پزشکی است.
سرشت پزشکی
فلسفۀ پزشکی
دوگانه علم-هنر
پرکتیس
گادامر
2021
12
22
153
177
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13652_d6aa2ebe1944a83ae4f4e803a9b3dca3.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
تحلیل علّیت در برخی مباحث فلسفه زیستشناسی
محمود
مژده خشکنودهانی
علیرغم همهی تردیدهای وجودشناختی دربارهی علیت، هنوز یکی از مهمترین ارکان هر نظریهی فلسفی، مبحث علیت است که بایستی نظریه تکلیف خود را با آن روشن کند. فلسفهی زیستشناسی به مثابهی حیطهای از معرفت فلسفی کاربردهای متنوعی از این لفظ اختیار کرده است: موافقین و مخالفین تز تقلیلگرایی از علیت پایین به بالا (صعودی) و بالا به پایین (نزولی) سخن میگویند، حال آنکه موافقین و مخالفین تلفیق تکاملی گسترشیافته از علیت متقابل صحبت میکنند. افرادی همچون لالند و همکارانش ایدهی علل دور و نزدیک میر را نقد میکنند و دانشمندی چون نوبل بر مبنای تمثیلی در فیزیک، از علیت در نسبیت زیستی سخن میگوید. در این میان کسان دیگری چون اکاشا و وودوارد به دمکراسی علی توجه دارند حال آنکه برخی به دلایلی چون پدیدهی نوخاستگی وجود روابط علی و معلولی را در عرصهی تبیین کنشها و تعاملات زیستی، انکار میکنند. در فلسفهی علم نظریههایی در باب ویژگیهای عنصر c علیت وجود دارد که با معیار قراردادن آنها میتوان به درک بهتری از کاربرد این لفظ رسید و به مدلی برای کاهش اختلاف نظرها فکر کرد.
علیت
تلفیق گسترشیافته
تقلیلگرایی
علل دور و نزدیک
مدل علی
2021
12
22
178
215
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14215_1c816aa1895cf6fa578a4d04e620ff0a.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
ارزیابی انتقادی تقلیلگرایی در مدلهای وحدت علم نیگل و اپنهایم-پاتنم
محمدمهدی
حاتمی
وحدت یا عدم وحدت علم یکی از مسائل مهم فلسفی در قرن بیستم بودهاست. یکی از مهمترین پاسخها به مسئله وحدت علم از سوی تقلیلگرایان پیشنهاد شدهاست. مقاله پیشرو بر دو نمونه برجسته از چنین رویکردهایی متمرکز شدهاست. نمونه اول از جنبش فلسفی پوزیتیویسم منطقی و نمونه دوم از جنبشهای فلسفی پساپوزیتیویستی انتخاب شدهاست. نشان دادهایم که تقلیلهای علیالادعا موفق در علم، موجب پیدایش این ایده شدهاست که پاسخ مسئله وحدت علم از طریقِ تقلیل امکانپذیر است. سپس استدلال کردهایم که رویکرد تقلیلگرا اساساً ناکارآمد، نابسنده و نادرست است. تقلیلگرایی ناکارآمد است زیرا به سادهسازی مفهومی و هستیشناختی کمک نمیکند. نابسنده است زیرا اولاً تنوع هستیشناختی فعالیتهای علمیِ اساساً متفاوت را پوشش نمیدهد، و ثانیاً پاسخ مناسبی به نیازِ تبیینی در خصوصِ چرایی بنیادی بودنِ یک لایه هستیشناختی و معرفتشناختی نسبت به سایر لایهها را ارائه نمیدهد. تقلیلگرایی غلط است زیرا اولاً با تاریخ تحوّل نظریههایی علمی سازگار نیست؛ ثانیاً رابطه بین شواهد و نظریهها را بهدرستی توضیح نمیدهد؛ ثالثاً طبق استدلال فودر از عهده مشکل تحققپذیری چندگانه برنمیآید؛ رابعاً طبقِ استدلال فایرابند اگر قیاسناپذیری نظریههای علمی درست باشد آنگاه امکانِ هر نوع ارتباط از جمله ارتباط تقلیلی منتفی است. شکستِ تقلیلگرایی نشان میدهد مدلهایی از سنخ مدلهای نیگل و اپنهایم-پاتنم پاسخ مناسبی برای مسئله وحدت علم فراهم نمیکنند. لذا پیشنهاد میشود که پاسخ مسئله وحدت علم از طریق رویکردی غیرتقلیلگرا، دنبال گردد..
وحدت علم
تقلیلگرایی
فیزیکالیسم
نیگل
اپنهایم
پاتنم
2021
12
22
216
241
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13547_d2dd5f93578eee8b1b59340f04f04c1d.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
علم و سنت: به سمت یک جامعه علمی کثرتگرا
امیر
متشرعی
مصطفی
تقوی
ونفراسن با مطرح کردن استدلال گروه بد، نقدی مهم به استنتاج به قصد بهترین تبیین وارد کرده و واقعگرایی علمی را با چالش مواجه ساخته است. گذشته از واقعگرایی علمی و با توجه به اتکای روشهای علمی امروز به استنتاج به قصد بهترین تبیین، این نقد در سطحی عمیقتر تهدیدی جدی برای اعتبار کاوش علمی ایجاد میکند. در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا با توجه به ساختار جامعه علمی، راهی برای مقابله با این تهدید ارائه دهیم. برخی ویژگیهای ساختاری جامعه علمی معاصر باعث محدود شدن کاوش علمی به علمِ برآمده از سنت غربی و محرومیت آن از امکانات نظری موجود در سنتهای گوناگون شده است. ادعای اصلی مقاله این است که برای توسعه علم، توجه به سنتهای گوناگون میتواند راه مناسبی جهت گسترش کاوش علمی و مقابله با تهدید مذکور در پیش روی جامعه علمی قرار دهد. در بخش اول نشان خواهیم داد که استدلال گروه بد از چه رهگذری اعتبار کاوش علمی را مورد تهدید قرار میدهد. در بخش دوم درخصوص ارتباط تنگاتنگ میان علم و سنت بحث میکنیم و سپس وضعیت این ارتباط را در جامعه علمی معاصر مورد بررسی قرار میدهیم. بخش نهایی به مطرح کردن ایده کثرتگرایی درخصوص بهرهمندی از امکانات نظری سنتهای گوناگون در کاوش علمی، به عنوان راه حل پیشنهادی برای مقابله با این تهدید اختصاص یافته است.
استنتاج به قصد بهترین تبیین
سنتهای غیرغربی
انحصارگرایی علمی
کثرتگرایی علمی
2021
12
22
242
270
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14216_4edbab25b2c8e27c257f259d3e315559.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
نئوداروینیسم؛ طبیعتگرایی در برابر شواهد تجربی
نیما
نریمانی
در این مقاله پس از تبیین محتوای نظریه تکامل از زمان داروین تا شکلگیری سنتز مدرن یا نئوداروینیسم به ابعاد و دلالتهای فلسفی-الهیاتی آن پرداخته میشود. به طور ویژه خوانش نئوداروینیستی از تکامل برای بسیاری از نئوداروینیستها بستری برای پیشبرد ایده طبیعتگرایی است، اما نکته اساسی در دفاع نئوداروینیستها از طبیعتگرایی، تاکید ایشان بر تبعیت از شواهد تجربی برای شکلدهی هستیشناسی و جهانبینی خویش است. در ادامه رویکرد دوم به تکامل، یعنی طراحی هوشمند تبیین میشود که اگرچه عموما ایشان را با ضدیت با تکامل به معنای نیای مشترک معرفی میکنند، اما ایده محوری این جریان اصل نیاز به طراحی در فرآیند تکامل است و ایشان لزوما پیدایش موجودات از نیای مشترک را منکر نیستند. اما جریان غالب نئوداروینیستی به دلیل آنکه معتقد است جریان طراحی هوشمند از روش علمی تخطی کرده و پای عوامل فراطبیعی مانند خداوند را در بستر علم طرح میکند آن را غیر علمی دانسته و معتقد به حذف آن از فضای علمی است. رویکرد مهم دیگر به تکامل، جریان سومی است که در ادامه مقاله تبیین میشود. این جریان مخالف طراحی هوشمند است اما بر اساس شواهد زیستشناختی جدید نقدهای مهمی بر خوانش نئوداروینیستی از تکامل دارد. با این حال به نظر میرسد، جریان نئوداروینیسم با وجود ابتناء کامل این جریان بر شواهد تجربی به دلیل تعهد پیشینی به طبیعتگرایی با آن مخالت میکند.
نئوداروینیسم
طبیعتگرایی
غایتمندی
تقلیلگرایی
تکامل پسا-داروینی
طراحی هوشمند
2021
12
22
271
301
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13303_d5d4f5ba13014ac680bc46a9c0f79d04.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
جایگاه نگرش الهیاتی و نظریۀ تکاملی در اندیشۀ جان دیویی
سیدصابر
سیدی فضل اللهی
محمد
اکوان
امیر
محبیان
جان دیویی قصد داشت تا بر اساس نظریۀ تکاملی داروین، نحوۀ نگرش ما را نسبت به جهان پیرامونمان متحول سازد. او در روزهای پیشامدرن برای رسیدن به وعدۀ مدرنیته که همانا ترقی و پیشرفت در تمام زمینهها بود تلاش میکرد. دیویی نهتنها چنین مرحله و گذاری را پیشبینی نمود بلکه راه و روش عبور از آن را نیز مورد مطالعه قرار داد. در این مقاله از سالهایی که دیویی یک مسیحی پر شور بود آغاز کرده ایم و به زمانیکه او مجذوب علوم تکاملی گشت و با رویکردی عقلگرایانه به بسط نظریۀ «تجربۀ» خود رسید، پرداختهایم. طبق رویکرد طبیعتگرایانۀ دیویی به انسان، ما با تجربههای دینی روبرو هستیم که در فرایند تکاملی، پاسخی به نیازهای اولیۀ انسان بوده و در بستر فرهنگهای مختلف در قالب ادیان متفاوتی ظاهر شدهاند. تجربۀدینی مدنظر دیویی، همان آرزوها و رؤیاهای شخصی انسان است. خدا، آخرت، دین و امور فراطبیعی از این جنس بوده و زادۀ تبادل و سازگاری-های انسان با محیطزیست او میباشند. پس سخنی از عوالم دیگر و جهانهایی با سطحهای مختلف و یا جهانهایی موازی که جدیداً براساس فرضیههای علمی مطرح شده نیست. معنویت، دین و اخلاق، همگی طبیعی، تجربی، واقعی و البته باارزش هستند. دیویی انسان را بهعنوان یک ارگانیزم در بین میلیونها جاندار دیگر و در پیوند و پیوستگی با آنها درنظر میگیرد و به کاربرد و کارکرد تجربههای دینی در زندگی روزمره میپردازد.
جان دیویی
تجربۀ دینی
تکامل داروینی
نگرش الهیاتی دیویی
2021
12
22
302
325
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13589_41122b2683b36c0f2d7fb973cd7be847.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
بررسی سرشت آگاهی در خلال تفسیرهای هایدگر از فوسیس و پسوخه و انتقادهای وی از علمگرایی
حسین
آزادمنجیری
مجید
ملایوسفی
محمدحسن
حیدری
محمد صادق
زاهدی
هایدگر با بازتعریف فوسیس(φυσις) و پسوخه(Ψυχη) ارسطویی در مقام انتقاد از علم تجربی (Science) و علمگرایی(Scientism) برمیآید که بر تمام ساحات زندگی انسان و از جمله فلسفه سایه افکنده بود. از خلال این تفسیرها و انتقادات، میتوان نظرات وی را درباره آگاهی(Consciousness) استخراج کرد. در نظر وی، معنای فوسیس در زبان یونانی «وجود به ما هو وجود» است و درμορφη (صورت) که تغییر پیوستار را نشان میدهد، رخ عیان میکند. صورت که خلاء دوگانه علت فاعلی و علت غایی را برای فوسیس پر میکند در حقیقت همان آگاهی است. آگاهی که هایدگر از آن با «تجربه زیسته»(lived experience) یاد میکند، دارای لایههای مختلف رفتاری-ادراکی، اجتماعی و پیشا-شخصیِ از قبل معنادار است. هایدگر در تفسیر پسوخه به عنوان آگاهی از اصطلاحات مختلفی همچون صورت، Truth(حق)، لوگوس و مقوله استفاده و بیان میکند که آگاهی در تمام این اصطلاحات شامل یک دوگانگی است که همواره ارتباط آن با امر خارجی حفظ میشود. آگاهی برای هایدگر با هستی گره خورده است و وی همواره بر این نکته تاکید میکند که آگاهی همان ارتباط انسان یا دازاین(Dasein) با خارج است و هر چه از این ارتباط برداشت شود، در مرحله دومی است که ممکن است انتزاع یا علم یا هر چیز دیگر نام بگیرد.
آگاهی
فوسیس
پسوخه
تجربه زیسته
علم
2021
12
22
326
347
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_12678_68d98bd59b753aa591596e7f0b389dda.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
رهیافتی هایدگری به طرح بدنمندی و مسئلۀ تقویم در علوم شناختی
سیدجمال
قریشی خوراسگانی
علی
کرباسیزاده
در این مقاله به بحث درباره چگونگی نقشآفرینی بدن در شناسایی میپردازیم. بدین منظور، دو رویکرد تقویمی و علّی در علوم شناختی مطرح میشود. این بحث معضلاتی را به پیش کشیده است، ازجمله اینکه هر دو رویکرد، درنهایت، فهمی دکارتی-فرادستی از نسبت بدن و شناسایی فراپیش مینهند و بدن را به امری فیزیکال فرومیکاهند. افزونبراین، تقویمگرایانی همچون کلارک نمیتوانند صورتبندی پدیدارشناسی از تقویم را در سطح علوم شناختی بدنمند بازسازی کنند که نتیجۀ آن بازگشت موضع دکارتی در قبال شناسایی است. با توجه به رهیافت پدیدارشناسانه هایدگر این معضلات را تبیین و راهی برای گذار از برخی معضلات این بحث مطرح کنیم. مبانی هایدگری کمک میکند دو انگاره از بدنمندی یعنی بدنمندی تودستی و بدنمندی بنیادین را طرح کنیم؛ هر دو انگاره از بدنمندی در برابر فهم فیزیکالیستیِ برخی نحلههای علوم شناختی از بدنمندی قرار میگیرد. در مرحلۀ بعد با توجه به اشاراتی که هایدگر در هستی و زمان درباره بحث بدنمندی مطرح کرده است، تلاش وی برای گذار به سطحی بنیادیتر در تحلیل هستی را بررسی میکنیم و توضیح میدهیم چرا هایدگر در سطح تحلیلی بدنمند از هستی نمیماند.
هایدگر
علم شناختی
بدنمندی
تقویم
2021
12
22
348
374
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_12908_c35ad639ed263362b9923a9a1a9b8796.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
مطالعه و بررسی معناشناسی از منظر زبانشناسی با رویکرد فلسفی
محمد
ظهرابی
معنا بر آنچه که یک زبان در مورد جهانی -که ما در آن زندگی میکنیم- و یا هر گونه جهان احتمالی و خیالی -که در موردش توصیف میکند-، اشاره دارد. مطالعه و بررسی معنا(meaning) و زوایای مختلف آن معناشناسی(semantics) نامیده میشود. معناشناسی معمولا به تجزیه و تحلیل معنی کلمات، عبارات یا جملات و بعضا به معنی گفتارها(utterances) در کلام یا معنی کل یک متن اشاره دارد. برای مطالعه معنا در زبان رویکردهای مختلف زیادی وجود دارد. برای مثال، فلاسفه رابطه بین عبارات زبانی مانند کلمات یک زبان و اشخاص، اشیا و رویدادها را در جهانی که این کلمات به آنها اشاره میکنند، بررسی میکنند؛ برای نمونه ارجاعات(references) و نشانهها(signs). از طرف دیگر زبانشناسان روشی را که در آن معنی در یک زبان شکل میگیرد، بررسی میکنند و بین انواع مختلف معانی تمایز قایل میشوند. مطالعاتی نیز در مورد ساختار معانی جملات (گزارهها) وجود دارد. در این مقاله معناشناسی از ابعاد و زوایای مختلف فلسفی مورد بررسی و کنکاش قرار میگیرد. امید بر آن است که مطالعه حاضر کاربردهای مفید و موثری برای حوزه فلسفه داشته باشد.
معناشناسی
فلسفه
زبانشناسی
معنا
2021
12
22
375
396
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14235_41088a7da144e1615edeac8e49ad79cc.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
مهارت تفکر انتقادی در ادبیات کودک
سعید
حیرانی
محمود
فیروزی مقدم
مهیار
علوی مقدم
داستان نقش حیاتی در شکلگیری مهارتهای تفکر انتقادی دارد. هدف از پژوهش حاضر، کشف امکانات بالقوه داستانهای معمولی در تقویت و شکلگیری مهارتهای تفکر انتقادی در کودکان است. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا، میزان مهارتها و مولفههای تفکر انتقادی از دیدگاه ریچارد پل در داستانهای تالیفی برای کودکان گروه سنی «ج» که در فاصله سالهای 1340 تا 1385 در فهرست کتابهای مناسب شورای کتاب کودک به ثبت رسیدهاند، بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مولفههای استلزامات و پیامدها، اطلاعات، داده، شاهد، تجربه، هدف، قابلیتهای استدلال اخلاقی نسبت به سایر مولفهها در وضعیت بهتری قرار دارند. از ضعیفترین مولفهها نیز میتوان به پیش فرضها، اطمینان در تفکر، نظرات و استنباطها و تفاسیر اشاره کرد. همچنین عمده رشد متوالی داستانها به لحاظ مولفههای تفکر انتقادی صرف نظر از رشد مقطعی دهة چهل در آثار متاخر و در دهة هشتاد روی داده است.
تفکر انتقادی
داستانهای کودک
فلسفه برای کودکان
مهارتهای تفکر انتقادی
ادبیات کودکان
2021
12
22
397
417
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13599_85cd1f208b4a59af7bad1bb9e13df349.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
واکاوی مبانی هستیشناختی تقابل مکان و فضا در معماری عصر مدرن
فلورا
بیابانی
محمدحواد
صافیان
شیرین
طغیانی
مینا سادات
طباطبایی
مکان بنیادیترین مفهوم در معماری و شناخت ماهیت مکان از ضروریات امر طراحی معماری است و از آنجاکه طی دوره مدرن با تغییراتی در فهم معنای مکان مواجهیم و این تغییرات بر طراحیهای دوران مدرن و پس از آن، تأثیرات عمیق و گاه ناخوشایندی گذارده بهشکلیکه معماری، وظیفه اصلی خود یعنی ساخت مکان زندگی آدمی بهنحو اصیل و پاسخگویی به وجه سکنیگزیدن آدمی را تا حدود زیادی فروگذاشته است، لذا در این پژوهش سعی بر آن شده تا با شناخت مفاهیم مکان در یونان باستان(خاستگاه تفکرات غربی بعدی بهویژه تفکر مدرن) تا عصر مدرن و یافتن ریشههای تحوّل ماهیت و تطوّر معنای آن، به این پرسشها پاسخ دهیم که مفهوم مکان نزد متفکران باستان و نیز علل تغییر فهم مکان در عصر مدرن چه بودهاست و این دگرگونی، چه تأثیری بر فهم مکان در معماری عصر مدرن گذاردهاست. از یافتههای این پژوهش دگرگونی معنایی عظیم مکان در عصر مدرن و جایگزینی آن با مفهوم فضا در معماری مدرن است که حاصل توجه عمده به ویژگی امتدادداری مکان، ظهور کارکردگرایی در افول مکان به مفهوم سایت و نگاه به مکان به عنوان کالا میباشد.
مکان
فضا
معماری مدرن
خورا
توپوس
2021
12
22
418
449
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13559_59ea3633cc4b769dad2535e9b2acd782.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
گفتمان بصری پست مدرنیستی در آرای لیواتار با نگاهی به آثار دوشان
سهیلا
بهرمانی
حسین
اردلانی
نفیسه
نمدیانپور
پرناز
گودرزپروری
جریان اندیشه پستمدرنیستی در اواسط قرن بیستم جوانه زده و تا به امروز رشد کرده و تکامل یافته است. ژان فرانسوا لیوتار (98-1925) فیلسوف فرانسوی نوعی حساسیت بصری پستمدرنیستی را در برابر حساسیت گفتاری مدرنیستی مینشاند. او دارای اندیشههای انتقادی است و شیوههای نوینی را برای نقادی وضعیت فکری و فرهنگی معاصر در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و هنری ارائه میدهد. ملاکهای کلی حقیقت و کذب، به شدت در چهارچوب نظری اندیشه لیوتار مسئلهدار هستند و نمیتواند آنها را مسلم و یقینی بپذیرد، اما در فقدان چنین قواعدی به دنبال اندیشه و عملی مسئولانه است. این فیلسوف پست مدرن، با نگاهی به آثار دوشان به بزرگداشت دیدن و چشم و حساسیت بصری در وضعیت پست مدرن میپردازد. لذا در این مقاله که به شیوه توصیفی تحلیلی و با مطالعه منابع کتابخانهای صورت گرفته است، در وهله نخست به مرور چیستی گفتمان زبانی مدرنیستی در تفکرات لیوتار پرداخته خواهد شد و در مرحله بعد حساسیت بصری پست مدرنیستی در تفکرات وی مورد کنکاش قرار میگیرد و از این رهگذر ضمن بررسی آثار دوشان به ارائه قرائت جدیدی که لیوتار از امر والا مطرح میکند، خواهیم پرداخت که منجر به تعریف جدیدی از امروالا خواهد شد و میتوان آن را والای پستمدرنیستی لیوتاری نام نهاد.
لیوتار
آثار دوشان
حساسیت بصری
گفتمان بصری پست مدرنیستی
2021
12
22
450
468
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13783_007742b5e08201f0ba2986cdd771b9ed.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
موریس بلانشو و مسأله زمان؛ بر اساس واکاوی رمان توما، ظلمت
سمیرا
رشیدپور نساری
مسأله نسبت میان زمان و ادبیات از دیرباز مورد توجه و موضوع بحث متفکران مختلف بوده است. یکی از نویسندگانی که میتوان این نسبت را از حیث فلسفی در آثار داستانی او جستجو کرد، داستاننویس، منتقد و متفکر معاصر فرانسوی، موریس بلانشو است. هدف مقاله حاضر پرداختن به همین نسبت در آثار بلانشو است. مطالعه دقیق آثار داستانی او سیر تطوری را نشان میدهد که در وهله نخست، در فهم فلسفی او از مسأله زمان به وجود آمده و سپس تلاش پیوسته او را در به چالش کشیدن آرای اندیشمندان دیگر نمایان میکند. به نظر میرسد همین امر بلانشو را به سوی صورتبندی تازهای از مفهوم زمان سوق میدهد که ترسیم آن نیازمند یافتن ردّ و اثر به جا مانده از یافتهها، تعاریف و مباحثی است که در گفتوگوی بیپایان او با دیگر نویسندگان و اندیشمندان (مخصوصا با اندیشه دوست و همراه معاصرش امانوئل لویناس)، متجلی گشته است.
زمان
موریس بلانشو
لویناس
روایت
دیگری
توما
ظلمت
2021
12
22
469
494
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13777_a87d578d26fbf35db4698f71c01082c7.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
" صنعت فرهنگ" آدورنو و نسبت آن با موسیقی معاصر ایرانی
گل مهر
مهینی
محمد
رعایت جهرمی
ریشه تفکرات آدورنو را میتوان در اعتقاد وی به نابودسازی آن دسته از ایدههای فلسفی دانست که بهدنبال ایجاد کلیات تغییرناپذیری در قالب نظامهای فلسفی منجمد و متقنشده هستند. به عبارت دیگر، وی بهدنبال نجاتبخشی جزئیات دورمانده از ایدههای مطلق و یکسانسازی است که خرد و کلان یا جزء و کل را به گونهای مشابه، در خود میبلعند. آدورنو، رؤیای دست یازیدن به تفکری منظومهای را در روش فلسفی خاص خود، تحت عنوان دیالکتیک منفی، جستجو میکند. در این روش، نااینهمانی، دیگر در زیر چتر اینهمانی کاذب قرار نخواهد گرفت؛ چرا که سنتزسازی دیگر معنایی ندارد و حقیقت در لابهلای نفی و کشمکشی بیپایان، ردیابی میشود. لذا وی، هدف اثر هنری را در نوعی آشتیناپذیری با هرکلیتی تعریف میکند. به باور آدورنو، این کلیت در عرصه فرهنگ و هنر با سویهای پراگماتیک در پدیدهای تحت عنوان صنعت فرهنگ ظهور بیشتری مییابد؛ چراکه آثار هنری در مکانیزم بوروکراتیزهشده و یکسانسازی بهواسطه نظام اقتصادی کالاییـتولیدی، گرفتار میشوند که در آن سوژه فردی کمرنگ میشود. چنین خطری محصولات فرهنگی امروز جامعه ایرانی (بهخصوص در حوزه موسیقی)، را بیش از پیش تهدید میکند؛ در این مقاله با توجه به نظریات انتقادی آدورنو و ساختار موسیقی کلاسیک ایرانی، این مسأله مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
آدورنو
هنر
صنعت فرهنگ
موسیقی
2021
12
22
495
521
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14016_d8aae67555f50fdb1cae6fead4e353c0.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
تلویزیون به مثابه شاعر، در بوته نقد افلاطونی
حسن
احمدی زاده
نزاع افلاطون با شاعران و حکم به اخراج آنها از مدینه فاضله را از مطالعه جمهوری بهخوبی میتوان دریافت. او در کتاب سوم جمهوری به تعیین بایدها و نبایدها در خصوص شعر میپردازد و تعیین میکند که چه اشعاری باید برای جوانان خوانده شوند و چه اشعاری نباید خوانده شوند. این نقد تند و تیز افلاطون به شعر و شاعری، امروزه به نوعی میتواند ساختار هنری رسانههای جمعی مانند تلویزیون و سینما را نیز دربرگیرد. به نظر افلاطون واکنشهای ما در برابر اتفاقات مختلف زندگی روگرفتی از واکنشهای ما در برابر شعر هستند. همین امر، امروزه درخصوص تلویزیون نیز صادق است. تلویزیون صرفاً یک ابزار انتقال و پخش است و هیچ وسیله تازهای برای تفسیر هنری واقعیت ارائه نمیدهد. به عبارت دیگر، تلویزیون جهان را آنگونه که هست تصویر میکند و به ما ارائه میدهد، یا به تعبیر افلاطونی، صرفاً روگرفتی از صورت ظاهر آن را عرضه میکند و در نتیجه، چنانکه افلاطون درباره شعر تأکید میکند، در برنامههای تلویزیونی نیز تقلیدها بر جای واقعیت مینشینند. در این جستار تلاش خواهیم نمود تا با تبیین دیدگاه افلاطون در خصوص هنر شاعری، آنگونه که در جمهوری بیان شده است، به نقد افلاطونیِ رسانههای جمعی در روزگار حاضر بویژه تلویزیون بپردازیم.
افلاطون
شعر
رسانه
هنر
جمهوری
2021
12
22
522
545
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13773_0d921fc545c42aa6cae4937450f66c77.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
زیباشناسی گردشگری بر اساس نگرش کانت به طبیعت در نقد قوه حکم
فریده
آفرین
بیتا
عبدنیکفرجام
هدف مقاله مطالعه نگرش کانت به طبیعت در نقد سوم بر اساسِ مولفههای گرایش گردشگری طبیعی است. قصد این است با روش توصیفی-تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهیم: چگونه و براساس چه مولفههایی میتوان از نقد سوم کانت چارچوبی برای زیباشناسی گردشگری فراهم کرد؟. مطالعات پژوهش نشان میدهد برای ترتیبدادن به چارچوب زیباشناسی گردشگری براساس نقدسوم کانت بهتر است مولفههای اساسی بخش نقد قوه حکم غایتشناختی را ابتدا طرح کرد. در بخش دوم نقد سوم با توجه به جایگاه ارگانیستی طبیعت و غایتمندی آن و نیز بسط مکانیستی طبیعت تحت اصل فوق محسوس ضمن رفع تناقض این دوگانه، درباره نقش غایات طبیعت و انسان به عنوان غایت واپسین بحث شده است. در این بخش زاویه دید گستردهای برای رابطه انسان و طبیعت با توجه به غایت واپسین و فرجامین دیده میشود. انسان با توجه به زاویه دید کلی، از بخش غایتها و شناخت جایگاه خود به عنوان غایت واپسین و عنایت به غایت فرجامین، به زاویه دید جزییتر در تأمل بر جلوهها و جاذبههای طبیعی و زیباییهای آزاد و وابسته متکی به طبیعت، مصنوعات و آثار هنری دست مییابد. در نتیجه نقش زیبایی و والایی طبیعت در پرورش بعد اخلاقی و اعتلای فرهنگ انسان به منزلة یکی از پایههای اساسی زیباشناسی گردشگری بهویژه طبیعی مطرح میشود.
طبیعت
کانت
گردشگری طبیعی
غایتشناسی
زیباشناسی گردشگری
2021
12
22
546
579
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13484_b02d5b06d784a336fcf32dc3cd5984f2.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
خاستگاه زیستشناختی انسانشناسی فلسفی هلموت پلسنر
احسان
کریمی ترشیزی
استعارهها در رویکرد جدید به دلیل ظرفیتهای درونی همانند برجستهسازی و تنوع نگاشتها از حوزههای منبع، امکان فهم اخلاقی و زیست اخلاقی بهتری را برای ما فراهم میکنند. به تعبیر برخی، استعارهها نه منحصر در استعارههای متعارف هستند و نه صرفاً امر شناختی، بلکه ما برای تفکر عمیق و ملاحظات فرهنگی سنجیده، نیازمند استعارههای پیچیده و نامتعارف هستیم. از سویی دیگر، سلولهای بنیادی ویژگیهای فوقالعادهای برای حوزة منبع در استعارة نامتعارف و پیچیدة اخلاقی دارند. از اینرو، نگارنده، از استعارة مفهومی سلول برای اخلاق بهره برده است. پرسش اساسی این جُستار این است: استعارة مفهومی سلول در اخلاق چه زوایایی از اخلاق را برای ما برجسته میکند؟ دستاوردهای این پژوهش به این قرار است:
استعارة مفهومی سلول برای اخلاق، برخلاف اکثر استعارههای اخلاقی که استعارههای ساده و متداولی هستند و طبیعتاً قدرت کمتری برای زیست اخلاقی دارند، استعارهای پرتوان، نامتعارف و پیچیدهای است که بخوبی میتواند از عهده تحلیل مراتب اخلاق برآید؛
استعارة یادشده در اخلاق، پدیدارهای اخلاقی شکل گرفته و تمایزیافته در محیط دین و عرفان را به رسمیت میشناسد؛
در پرتو استعارة سلولی اخلاق، تفاوت عملکرد اخلاقی در موقعیتها و کنشگران اخلاقی مختلف بهتر تبیین میشود؛
این استعاره، برخلاف دیگر استعارهها، آیدوس اخلاق را برجسته میکند نه یک ویژگی یا چند ویژگی اخلاقی را.
انسانشناسی فلسفی
فلسفه زیستشناسی
فلسفه حیات
داروینیسم
پدیدهشناسی هرمنوتیکی
پلسنر
موضعداری برونمرکزی
2021
12
22
580
606
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13720_b92c25fe3c4dc183c6e02ac0c07f80b3.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
آگاهی پدیداری، چالشی برای فیزیکالیسم
صمد
حسینی
عباس
یزدانی
موفقیت انکارناپذیر علم عصبشناسی در توضیح حالات روانی انسان که در گذشته بر اساس مفاهیم فراطبیعی تبیین میشدند، بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان عصر جدید را به دفاع از روشهای فیزیکالیستی در توضیح ماهیت انسان سوق داده است. بر طبق این دیدگاه، علم با شناخت ساختارهای فیزیولوژی انسان بهویژه مغز و کارکردهای آن، سرانجام قادر خواهد بود از طریق مفاهیم فیزیکیِ صرف، سرشت انسان با همۀ ویژگیهایش را تبیین کند. مهمترین چالشی که همواره متوجه این دیدگاه بوده است، مسئلۀ آگاهی و یا به تعبیر سنتی آن چگونگی رابطۀ ذهن و بدن است. با این حال، دانشمندان معاصر با ارائۀ نظریهها و مفاهیم جدید علمی دربارۀ سازوکارهای مغز و نسبت آن با حالات ذهنی کوشش میکنند تا از طریق علوم فیزیکی پدیدۀ آگاهی را تبیین کنند. هدف این مقاله نشان دادن این است که آگاهی پدیداری مهمترین چالش در برابر فیزیکالیسم و نظریه-های طبیعتگرایانه است. با بررسی مفهوم آگاهی و تقسیم این مفهوم به دو بخش «آگاهی ادراکی» و «آگاهی پدیداری»، استدلال کردهایم که نظریههای علمی در بهترین حالت صرفاً تبیینی از آگاهی ادراکی به دست میدهند، در حالی که چالش اصلی علوم طبیعی، تبیین آگاهی پدیداری است، لیکن آگاهی پدیداری به جهت ویژگی ذاتیِ ذهنیت، خارج از دسترس علوم فیزیکی قرار دارد، مگر اینکه علم منظر اول شخص را به رسمیت بشناسد.
آگاهی ادراکی
آگاهی پدیداری
علم
فیزیکالیسم
تقلیلگرایی
2021
12
22
607
626
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14129_b2873fa9daf1b3326fb732d7944da547.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
روبسپیر- کانت: بررسی نسبت آزادی مطلق و ترور با فلسفه اخلاق کانت بر اساس پدیدارشناسی روح هگل
محسن
باقرزاده مشکی باف
هگل در کتاب پدیدارشناسی روح ساختار دیالکتیکی تاریخ آگاهی انسان اروپایی را به تصویر کشیده است. او در تمام گذارهای آگاهی به برآیندهای مختلف، ضرورت و نسبتی دیالکتیکی تشخیص داده است و آن را در تمامی ساحات تاریخ و ساحات اندیشه در جریانهای مختلف دنبال میکند. در فصل روح با دو جریان بسیار مهم در تاریخ اجتماعی یعنی انقلاب فرانسه و در تاریخ اندیشه یعنی فلسفه اخلاق کانت مواجهیم که در طی دو بخش بهطور متوالی ظاهر میشوند و گویی که هگل نسبتی تنگاتنگ بین حکومت ترورِ روبسپیر و فلسفه اخلاق کانتی یافته است. جایی که آزادی انتزاعی روبسپیر در جهت ایجاد آزادی مطلق در تحقق ارادهی جزئیِ عام یافته خود، هرگونه نهاد یا جزئیتی را بهعنوان عامل اخلال تحقق آزادی ارادهی خویش نابود میسازد و دورهای از استبداد و وحشت آغاز میکند. گویی که چنین ادعای اراده عامی که تحمل هیچ جزئیت و مخالفی را ندارد به استبداد درونی قانون کلی اخلاق کانتی (که تحقق آن یگانه راه دستیابی به آزادی است) در جهت نابودیِ طبیعت، امیال، آداب و رسوم و نهادهای عینی و غیره تبدیل میشود و وحشت و اضطراب به دلیل تناقضات بیپایان ایجاد میکند و فرد اخلاقی همچون فرد انقلابی با رفع همهجانبه عینیت، درون اراده انتزاعی خود اسیر میشود که این امر به اعتقاد هگل تبعات خطرناکی خواهد داشت.
هگل
کانت
روبسپیر
ترور
اخلاق
عینیت
آزادی
2021
12
22
627
653
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_11015_c73c0eb37924240d86c33acf87c19600.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
تکوین آگاهی و خودآگاهی در وضع سیاسی؛ بر اساس آموزه دانش و بنیاد حق طبیعی فیشته
مصطفی
عابدی جیغه
حسن
فتحی
آگاهی که یکی از مسائل کانونی ایدهآلیسم آلمانی است تفسیرهای متنوعی در میان فلاسفه آلمان به خود دیده است. کانت با فرض شی فی نفسه، آگاهی را تکه تکه و در قامت سه نقد خود ارائه داد. بعد از او راینهولت و شولتسه با انتقاد از شی فی نفسه زمینه تفسیری نوآیین از آگاهی را به دست فیشته فراهم آوردند. فیشته با به حق دانستن نقد شولتسه از شی فی نفسه، آگاهی را در وحدت سوژه مطلق جمع نمود. سپس او با ایجاد نسبتی دیالکتیکی میان آگاهی، خودآگاهی و بیناسوژگانی تفسیری انقلابی از نحوه تکوین آگاهی به دست داد. در این مقاله سعی میکنیم تفسیر فیشته از آگاهی را با توجه به ارتباطی که وی میان آگاهی، خودآگاهی و بیناسوژگانی برقرار میکند توضیح داده و نحوه تقویم آگاهی و خودآگاهی را در وضع سیاسی ارائه دهیم. او ابتدا ادعا میکند که آگاهی به لحاظ منطقی در تکوین خود نیازمند نظمی است که خودآگاهی برای آن فراهم میکند و سپس نظم موجود در خودآگاهی را وابسته به ایجاد رابطهای میداند که در فرایند به رسمیت شناسی میان سوژهها به وقوع میپیوندد.
آگاهی
خوآگاهی
سوبژکتیویته
فیشته
وضع سیاسی
2021
12
22
654
681
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14288_ed5fa559e8a1fb94d4f0c8aae5a6e984.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
نسبت میان تفکر تأملی و سیاست در اندیشه مارتین هایدگر
حسین
روحانی
سیدجواد
میری
سخنی به گزاف نرفته است اگر گفته شود که مارتین هایدگر یکی از شاخصترین متفکران قرن بیستم است که تاریخ 2500 ساله غرب را به مثابه تجلیگاه سوبژکتیویسم و عقلانیت تکنولوژیک به مهمیز نقد میکشد و وجهه همت خویش را بر این امر قرار میدهد که از پارادایم معرفت بنیاد عالم مدرن بگسلد و به هستیشناسی روی آورد. مفروض این مقاله بر این اصل استوار است که اگر سیاست مدرن بر پایه اراده معطوف به قدرت، شکاف میان سوژه و ابژه و سیطره عقلانیت تکنولوژیک پایهریزی شده است؛ هایدگر قصد دارد با گسست از معرفتشناسی و روی آوردن به هستیشناسی، از سیاست مبتنی بر رابطه ارباب و بندگی عالم مدرن گذر کند و سیاست مبتنی بر هستیشناسی را که متضمن از میان برداشتن شکاف میان سوژه و ابژه و گشودگی انسان نسبت به خود، جهان و دیگری است مطرح کند.
سوبژکتیویسم
سیاست
مدرنیته
هستیشناسی
2021
12
22
682
708
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13804_17db56a4f22be9038f64c742e92ac721.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
نقش محوری زمان در تفسیر اونتولوژیک هایدگر از فلسفه کانت
علی
آقایی پور
محمود
صوفیانی
زمان در تفسیر اونتولوژیک هایدگر از کانت چه نقش و جایگاهی دارد؟ تفسیر هایدگر از فلسفه کانت، تفسیری بحث برانگیز و متفاوت از جریان تفسیرهای معمول از فلسفه او است. هایدگر در پرتوی فهم معنای وجود به تفسیر کانت میپردازد و قصد دارد پروژه کانت را بهمعنای کلی، یک پروژه اونتولوژیک قلمداد کند. حال، ما با توجه به پرسش اصلی این مقاله، درصدد هستیم تا نقش محوری زمان را در تفسیر هایدگر از کانت نشان دهیم، نقشی که بهگمان ما، خط اصلی و رشته پیونددهنده دیدگاههای هایدگر در باب کانت است و بدون درنظر گرفتن آن، فهم چگونگی تفسیر هایدگر از کانت، چندان راه به جایی نخواهد برد.
زمان
سوژه
خیال
استعلا
اونتولوژی
متافیزیک
وجود
2021
12
22
709
740
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14046_2e52bf0235de9f54569647fc19069d26.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
ذهنی بودن زیبایی شناسی نزد کانت
احمدرضا
معتمدی
کانت، زیباییشناسی را در حکم ذوق منحصر میکند. قوه حاکمه، داوری زشت و زیبا را در نسبت با خوشایندی از صورت عین خارجی صادر میکند. وی حکم زیباشناختی را نیز چون حکم شناختی، یک حکم پیشینی تلقی میکند و آنرا ذیل مقولات ماتقدم ذهنی «کمیت»، «کیفیت»، «نسبت» و «جهت» درج میکند. با این رویکرد، حکم زیباشناختی در عین اینکه حکم «شخصی» است، باید طبق الزام پیشینی کمیت، از «کلیت» و اعتبار عمومی نیز برخوردار باشد و در همان صورت «غایتمند»یاش، به دلیل درج در مقوله پیشینی «نسبت» باید فاقد «غایت» باشد. همچنین مقوله ماتقدم کیفیت، حکم ذوق را ملزم به عدم تعلق مینماید؛ بدین الزام، در فرایند صدور حکم زیباشناختی هیچ علاقه مفهومی نباید دخیل باشد، حال آنکه قوه متخیله با همه امکانات مصورهاش صرفاً میتواند در بازی آزاد، به تحریض قوه فاهمه بپردازد و بدون مفهومسازی آن به تنهایی نمیتواند حکم کلی صادر کند. این نوشتار درصدد تبیین آن است که کانت در نقد قوه حاکمه، علیرغم توفیق در برقراری نسبت میان ساحت ضروری طبیعت (نقد عقل نظری) و سپهر آزادی اخلاقی (نقد عقل عملی)، نه تنها در ژرفنای ذهنیگروی و موضوعیت نفسانی(subjectivity) درغلطیده است، بلکه تعارضات و ناسازگاریهایی را نیز بر زیباییشناسی خود تحمیل کرده است، که در جای خود قابل نقد و بررسی است.
کانت
زیباییشناسی
قوه حاکمه
ذهنی
عینی
حکم ذوق
2021
12
22
741
763
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14174_9ba508c124be19a47801a85eac456620.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
استعاره مفهومی سلول برای اخلاق
عبداله
صلواتی
استعارهها در رویکرد جدید به دلیل ظرفیتهای درونی همانند برجستهسازی و تنوع نگاشتها از حوزههای منبع، امکان فهم اخلاقی و زیست اخلاقی بهتری را برای ما فراهم میکنند. به تعبیر برخی، استعارهها نه منحصر در استعارههای متعارف هستند و نه صرفاً امر شناختی، بلکه ما برای تفکر عمیق و ملاحظات فرهنگی سنجیده، نیازمند استعارههای پیچیده و نامتعارف هستیم. از سویی دیگر، سلولهای بنیادی ویژگیهای فوقالعادهای برای حوزة منبع در استعارة نامتعارف و پیچیدة اخلاقی دارند. از اینرو، نگارنده، از استعارة مفهومی سلول برای اخلاق بهره برده است. پرسش اساسی این جُستار این است: استعارة مفهومی سلول در اخلاق چه زوایایی از اخلاق را برای ما برجسته میکند؟ دستاوردهای این پژوهش به این قرار است: 1. استعارة مفهومی سلول برای اخلاق، برخلاف اکثر استعارههای اخلاقی که استعارههای ساده و متداولی هستند و طبیعتاً قدرت کمتری برای زیست اخلاقی دارند، استعارهای پرتوان، نامتعارف و پیچیدهای است که بخوبی میتواند از عهده تحلیل مراتب اخلاق برآید؛ 2. استعارة یادشده در اخلاق، پدیدارهای اخلاقی شکل گرفته و تمایزیافته در محیط دین و عرفان را به رسمیت میشناسد؛ 3. در پرتو استعارة سلولی اخلاق، تفاوت عملکرد اخلاقی در موقعیتها و کنشگران اخلاقی مختلف بهتر تبیین میشود؛ 4. این استعاره، برخلاف دیگر استعارهها، آیدوس اخلاق را برجسته میکند نه یک ویژگی یا چند ویژگی اخلاقی را.
استعاره مفهومی
سلولهای بنیادی
استعاره مفهومی سلول
استعارة اخلاقی
اخلاق
2021
12
22
764
787
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13925_09a5706550f3bd1b1d331cc5771ae1eb.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
تبیین نظریه امر الهی رابرت آدامز و اشاعره در حوزه اخلاق
عبدالله
اسدی
احمد حسین
فلاحی
ید اله
دادجو
محمود
شیخ الاسلامی
در این مقاله مبانی نظری و دیدگاههای اشاعره و رابرت آدامز در ذیل نظریه امر الهی و در حوزه اخلاق به تفکیک بررسی شده است. از منظر رابرت آدامز موضعگیری در رابطه با اخلاق در دو محور «معنای خوبی» و «معنای الزام» و از منظر اشاعره در دو بخش «حسن و قبح» و «الزامات اخلاقی» مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر آدامز، منشأ حسن اخلاقی ذات و صفات ذاتی خداوند است. همچنین از دیدگاه وی مفاهیم ارزشی واقعیت عینی دارد و دارای واقعیت خارجی است و کار عقل تنها کشف و درک آن است. اشاعره نیز در ذیل نظریه امر الهی، بیشتر به حسن و قبح افعال پرداختهاند و معتقدند حسن و قبح افعال ذاتی نیست بلکه شرعی است؛ بنابراین نظریة امر الهی اشاعره در خصوص حسن و قبح الهی وابستگی مفهومی نیست، بلکه بیشتر بر اساس وابستگی وجودشناختی اوامر اخلاقی بر ارادة خداوند است
امر الهی
اخلاق
رابرت آدامز
اشاعره. حسن و قبح
2021
12
22
788
810
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13655_a608c583549012521f15125883d0756f.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
بررسی تطبیقی کیفیت علم پیشین الهی و نحوه وقوع تجدّد در آن از دیدگاه ملاصدرا، ابوالحسن شعرانی و سید محمد کاظم عصار
جلیل
جلیلی
طاهر
کریم زاده
کیفیت علم پیشین خداوند و چگونگی وقوع تغییر و تبدیل در آن از دیدگاه ملاصدرا، شعرانی و عصار موضوع نوشتار حاضر است. در این پژوهش که به روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی نگاشته شده است، ابتدا دیدگاه ملاصدرا درباره کیفیت علم خداوند به مخلوقات، پیش از خلقت آنها و انتقادات وارد شده بر دیدگاه او، پس از آن رویکرد ابوالحسن شعرانی و کاستیهای دیدگاه او و سپس دیدگاه سید محمدکاظم عصار در این باره بررسی و تحلیل شده است. آنچه پژوهش پیش رو به آن رسیده، این است که هرچند ملاصدرا درباره کیفیت علم پیشین الهی، دیدگاه بدیعی ارائه داده است؛ اما دیدگاه وی دچار کاستیهایی میباشد. شعرانی نیز هرچند درصدد جبران این کاستیها بوده، اما نتوانسته آنها را جبران کند و خود، دچار کاستیهای دیگر شده است؛ اما سید محمد کاظم عصار توانسته با رویکرد عرفانی خود، کیفیت علم پیشین الهی و چگونگی وقوع تغییر و تبدیل در آن را بدون دچار شدن به کاستیهای مذکور تحلیل نماید..
حکمت متعالیه
علم پیشین الهی
ملاصدرا
شعرانی
سید محمد کاظم عصار
2021
12
22
811
833
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14289_4cb2ce72016fbdb1c849d72be927f437.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
تحلیل و نقد تبیین ابنسینا در حصر اقسام حکمت نظری به سه گرایش
قدرت الله
قربانی
روح الله
سوری
سجاد
دلیر
مهمترین مساله در تقسیمبندی انواع حکمت -یکی از مهمترین مباحث مطرح در فلسفه اسلامی-، دلیلی است که حکمای اسلامی بویژه ابنسینا برای حصر اقسام حکمت نظری اقامه کردهاند. دلیل حصر اقسام حکمت نظری، با یک تقسیم ثنایی دائر بین نفی و اثبات، اقسام را به چهار قسم (که البته قسم چهارم آن محال است) تقسیم میکند. این حصر عقلی، اموری که به اراده و اختیار انسان نمیباشد یعنی حکمت نظری را به اموری تقسیم میکند که: تصور آنها بطور ذهنی و خارجی بینیاز از ماده است که اصطلاحا فلسفه اولی است، یا در ذهن بینیاز از ماده است ولی در خارج محتاج به ماده است که این قسم هم ریاضیات است و یا اموری هستند که چه در ذهن و چه در خارج محتاج به ماده هستند که این قسم را طبیعیات مینامند. قسم چهارمی هم در تقسیم قابل فرض است که در ذهن محتاج به ماده باشد ولی در خارج غیرمحتاج به ماده که این قسم صرف یک فرض است و تحقق خارجی ندارد. در این مقاله نشان داده خواهد شد که این حصر موارد نقض متعددی داشته و قابل دفاع نیست. برخی از علوم مانند علم منطق، که از نظر این فلاسفه از اقسام علوم نظری هم هست خارج از این حصر بوده و این حصر معقولات ثانیه منطقی را پوشش نمیدهد. همچنین الهیات بالمعنی الاخص و مجردات مثالی نیز با تقسیم فوق قابل تبیین نخواهند بود.
اقسام حکمت نظری
دلیل حصر حکمت نظری
منطق
الهیات به معنی اخص
مجرد مثالی
2021
12
22
834
855
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13786_7da02495e71b73a1ddcb09d2b8d262b7.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
بررسی تطبیقی مبانی نظری اشاعره و حکمت متعالیه در مورد خلق از عدم
حسین
وهابپور
سید ابراهیم
آقازاده
توکل
کوهی گیگلو
از دیرباز چگونگی آفرینش و به تبع آن، نظریۀ «خلق از عدم» یکی از چالشهای اساسی میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی است. تفسیرها و تبیینهای متعدد در این خصوص، بیشتر در شکل تقابل میان حدوث و قدم مورد بررسی قرار گرفته است. اشاعره منشأ آفرینش را از عدم «خلق شیئ از لا شیئ» میدانند و معتقدند که حوادث قبل از حدوث نه از اشیاء هستند و نه از اعیان. در این نگرش، ابتدای آفرینش هیچ است و جهان هستی با اراده و قدرت مطلقه الهی، بدون واسطه از عدم پدید آمده است. پیدایش هستی مبتنی بر نظام طولی نیست؛ بلکه موجودات جهان با اراده الهی و به طور مستقل پدید آمدهاند. اراده و قدرت او هرگونه ضرورت و واسطه را در خلقت نفی میکند. مخلوقات صدور و فیضان جبری از جانب الوهیت نیستند؛ بلکه ذاتاً به اراده آزاد و اختیار خالق وابستهاند. در مقابل، ملاصدرا معتقد به حدوث زمانی و حدوث ذاتی است و با تعدیل اصطلاح خلق از عدم، بر آفرینش، از «لا من شیء» استفاده کرده است. وی حدوث عالم و خلق از عدم را با براهین فلسفی اثبات کرده و بر اساس حرکت جوهری، عالم را حادث زمانی میداند. از نظر وی جهان ذاتا متجدد است و حدوث زمانی عالم به معنی خلق جهان «با زمان» است نه «در زمان».
خلق از عدم
حدوث
قدم
من لاشیئ
لا من شیئ
2021
12
22
856
879
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13522_a12d418b1e28aa74f15f6c09a38e8df7.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
تبیین، تحلیل و سنجش صورت نوعی در فلسفه ابنسینا و سهروردی
حسین
فلسفی
صورت نوعی چیست؟ و آیا آن جوهر است یا عرض؟ یکی از پرسشهای اساسی فلسفههای باستان و اسلامی است و پاسخ به آن، یکی از مهمترین و اولین دغدغههای فیلسوفان بوده و هست. در میان فیلسوفان دیدگاه ابنسینا (به پیروی از ارسطو) و سهروردی جالبتر از دیگر فیلسوفان است. ابنسینا صورت نوعی و جوهر بودن آن و کارسازی آن در جوهر و بینیازی جوهر به عرض و نیازمندی عرض به جوهر را پذیرفته و با چند استدلال سخن خود را مدلل کرده است. در برابر سهروردی دیدگاه ارسطویی - ابنسینایی را به چالش میکشد و کنار میگذارد و شناختی نو از جهان خارج ارائه میکند. در این مقاله، این دو دیدگاه با روشی تحلیلی و با هدف شناخت درست واقعیت، تبیین، تحلیل و ارزیابی شده است.
ابنسینا
سهروردی
صورت
صورت نوعی
جوهر و عرض
2021
12
22
880
902
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13864_af2e71e984706c426b92d94db5c1efdf.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
بررسی تطبیقی مفهوم خدا در کتاب اثولوجیا و رسائل فلسفی کندی
حسن
عباسی حسین آبادی
خدای فلسفی با مفاهیم و اصطلاحات فلسفی مانند «وجود»، «علت»، «فعل محض» تبیین میشود که در اثولوجیا علاوه بر آنها از «واحد محض»، و «نور» و «نااندیشیده بودن» نیز سخن گفته شده است. در کندی نیز علاوه بر دو اصطلاح نخست، از «فاعلیت» و «حق» برای مفهوم خدا سخن به میان آمده است. مسئله حاضر بررسی تطبیقی مفهومسازی خدا نزد کندی و اثولوجیا است تا میزان استقلال کندی از اثولوجیا یا میزان قرابت میان اندیشه کندی و متن اثولوجیا در مفهومسازی خدا مشخص گردد. براین اساس پرسشهایی مطرح میشود اصطلاحات مشترک در مفهوم خدا در اثولوجیا و اندیشه کندی چقدر از حیث معنایی بهم نزدیک هستند و کاربست آنها برای اثولوجیا و کندی چقدر قابل تطبیق و انطباق است؟ آیا اندیشه کندی و کتاب اثولوجیا دربارۀ مفهوم خدا را میتوان بهم تحویل دارد؟ براین اساس در این نوشتار، با بررسی مفاهیم در هردو و تحلیل و بررسی آنها، مفهومسازی خدا در اثولوجیا و رسائل فلسفی کندی را در مفاهیمی مانند وجود و علت و واحد بهم نزدیک و در مفاهیمی مانند «مؤیّس» متفاوت مییابیم.
اثولوجیا
کندی
علت
حق
خدا
2021
12
22
903
926
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13787_254a7e74bc3308420c1246e3867887bc.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
فرشتگان و الهیات نجات در کتاب مقدس: رویکرد تفسیری آگوستین قدیس
علی
مرادی
سحر
کاوندی
فرشتگان در کتاب مقدس و به تبع آن در آموزه نجات، نقشی محوری برای آگوستین ایفا میکنند. او در آثارش در پی طراحی بنایی برای تبیین جایگاه وجودشناختی فرشتگان است تا آنها را عناصر مهم الهیات نجات معرفی کند. باور به فرشتگان به عنوان یاوران ِمسیح، و شخص مسیح به عنوان عامل نجات، باعث شکلگیری سوالی اساسی در اندیشه آگوستین شده است که چگونه میتوان نقش کارکردی فرشتگان در فرآیند نجات را در بستر کتاب مقدس با توجه به جایگاه مسیح به عنوان ناجی بشریت جمع و تفسیر کرد. نویسندگان معتقدند که آگوستین برای حل این معضل در سه مرحله به تفسیر کتاب مقدس میپردازد: اولاً تفسیری نوین از خدانمودهای کتابمقدس ارائه میدهد تا هم تجسد را رنگی دیگر دهد، و هم جایگاه برتر مسیح نسبت به فرشتگان را حفظ کند؛ ثانیاً نقش میانجیگری فرشتگان برای نجات را با توجه به شأنِ نجات بخشیِ مسیح شرح میدهد و ثالثاً به طرح نظام نبرد معنوی میپردازد. با این حال بر اساس بررسیهای انجامپذیرفته معلوم میشود او در این هدف توفیقی بدست نمیآورد. در این پژوهش برآنیم تا مبانی الهیات نجات را با توجه به نقش فرشتگان دراندیشه آگوستین و چگونگی جمع شدن آن با جایگاه نجات بخشیِمسیح، با تکیه بر آثاری همچون شروح و تفاسیر سفر پیدایش، درباره تثلیث مقدس، شروح بر مزامیر و شهر خدا و دیگر آثار او با روش تفسیری - تحلیلی مورد بررسی قرار دهیم.
آگوستین
فرشتگان
کتاب مقدس
مسیح
نجات
2021
12
22
927
951
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13949_721951dbd43e4ba18fa582d4ce6fe8a1.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
جزئی و کلی در آثار افلاطون
امیرحسین
ساکت
از دیرباز مُثُل افلاطونی را ذواتی کلی و در برابر اشیاء جزئی شمردهاند، اما تحلیل اصطلاحات یونانی خلاف این عقیده را نشان میدهد. افلاطون کلماتی معادل «کلی» و «جزئی» ندارد، بلکه از «کل» و «جزء» استفاده میکند که اشتباهاً آنها را «کلی» و «جزئی» معنا میکنند. این اصطلاحات در آثار دورۀ میانی و مشخصاً در محاورات پارمنیدس و تئایتتوس و سوفسطایی طرح شده و با مسألۀ مُثُل ارتباط دارد. به عقیدۀ افلاطون مثال واحد و بسیط است، اما اشکالاتی که در پارمنیدس به این فرض وارد میشود، تقریر مجدد آن را لازم میآورد. برای رفع این اشکال از مفهوم «کل» استفاده میشود که در مرتبهای میان واحد و کثیر قرار دارد. هیچچیز به غیر از «واحد» مطلقاً واحد نیست و هرچیز دیگر لزوماً اجزائی دارد. با این حال، مثال به یک معنا واحد است، زیرا اگرچه متشکل از اجزاء است، به آنها تقسیم نمیپذیرد و مستقل از آنها است. این قسم وحدت که در مرتبهای پایینتر از واحد مطلق و بالاتر از اشیاء کثیر قرار دارد، کل نامیده میشود و به مُثُل تعلق دارد. هر مثال یک کل است و پس از «واحد» از بیشترین وحدت ممکن برخوردار است. بنابراین «کلیت» تقریباً مترادف با وحدت یا نوعی وحدت ثانوی است. کلیت به مُثُل اختصاص ندارد و افراد نیز از آن بهرهای میبرند. کلیت همانند وحدت شرط وجود است و هر موجودی فقط تا آنجا که کلیت دارد، موجود است. اشیاء کائن و فاسد نیز با شرکت در مُثُل از کلیت آنها بهرهمند میشوند و تا آنجا که «کل» باشند، موجودند.
افلاطون
کلی
جزئی
کل
جزء
2021
12
22
952
973
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13803_1855600fd54c61edab0822157cc6f754.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
گنگ بودن ارجاع و تعهد هستیشناختی در فلسفه کواین
امیر
حاجی زاده
در این مقاله به رابطة کلگرایی کواین و مسائل هستیشناختی پرداخته میشود. مسئله این است که تجربهگرایی در مقابل هویات مشاهده ناپذیر علمی چه موضعی میتوان اتخاذ کند. در ابتدا نقد کواین به راهحل کارناپ، یعنی جدا کردن پرسشهای خارج از نظریه از پرسشهای درونی نظریه بیان میشود. سپس مفهومِ تعهد هستی شناختیِ کواین بیان میشود که بیان میکند امکان مرزکشی قاطع میان پرسشهای بیرونی و درونی وجود ندارد، زیرا تمایز پیشین کارناپ میان صدقهای تحلیلی و ترکیبی به لحاظ معرفتشناختی قابل دفاع نیست. در ادامه با بیان تز «گنگ بودن ارجاع» و «معرفتشناسی طبیعیشده» نشان میدهیم که به ظاهر تعارضی میان آراء کواین وجود دارد. در نهایت نتیجه میگیریم حتی با پذیرش عدم تعارض، باز هم دفاع کواین از واقعگرایی از نقد مصون نیست.
کارناپ
کواین
هستیشناسی
تعهد هستیشناختی
گنگ بودن ارجاع
2021
12
22
974
996
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13802_873decb10911176ca718bbe632be86a8.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
قصدیت در فراسوی ایدهآلیسم و رئالیسم
همایون
دهاقین
بیژن
عبدالکریمی
محمد
شکری
عزیمتگاه هوسرل برای برچیدن دوگانگی(سوبژه و ابژه) مندرج در سرشت سنت متافیزیک غرب ساختار استعلایی آگاهی است. از اینرو بنای ذاتی آگاهی قصدیت است. قصدیت فعل آگاهی و عملی عینیتساز است؛ یعنی با توسل بهمراحل روششناختی و نوئسیسی، ابژههایی از جنس ادراک پدید میآید و در ساحت شناختی ذهن مندرج میشود. لذا آگاهی علاوه بر شهود حسی توان شهود ذوات را نیز دارد، از این جهت پدیدارشناسی در هوسرل وصف بازنمایانه ندارد و توانسته نحوی ایدهآلیست مبتنی بر افعال آگاهی در تقرر محتوای رئال جهان در وعاء ذهن و پهنه فهم را ارائه کند که، درک متداول از عین و ذهن را پس بزند و راه خود را برای عبور از ثنویت میان امر رئال و ایدهآل بگشاید، چنانکه هر سوبژه متضمن ابژهی خویش شود و درون ساختار استعلایی آگاهی آنرا زیست کند. این نوشتار در صدد تبیین نحوه تقرر پدیدار جهان در حوزه آگاهی است وهمچنین بررسی این مطلب که فاعلیت مطلق و تقدم ذهن در مواجههی با جهان عینی بهعنوان یگانه نهج فهم و دریافت هستی چطور میتواند عملی عینتساز باشد؟ یعنی قصدیت، چگونه ساحت رئالیته را در ایدهآلیته مستحیل و با آن یگانه میکند؟ بهبیان دیگر، قصدیت، چگونه فراسوی عین و ذهن (ایدهآلیسم و رئالیسم) و در مناسبات جهتمند با آن دو مأوی میگزیند؟
قصدیت
آگاهی
نوئسیس
نوئما
شهود
بازنمایی
2021
12
22
997
1026
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_12942_fb9ea041ca44b0338ad0a77569e20734.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
تعین ناقص و واقعگرایی ساختاری وجودی
سعید
معصومی
تعین ناقص یکی از مهمترین برهانها علیه واقعگرایی علمی است، بنابراین واقعگرایان برای داشتن موضعی معقول باید به نحو مناسبی به آن پاسخ دهند. تعین ناقص خود بر دو نوع است، تعین ناقص کلگرا و تعین ناقص تقابلی. در این مقاله، تعین ناقص تقابلی مورد بررسی قرار میگیرد. با ملاحظه پاسخهای مختلف واقعگرایان به این برهان مشخص خواهد شد که با وجود کارا بودن آنها در مواردی، موارد دیگری وجود خواهد داشت که این راهحلها پاسخ مناسبی نخواهد داشت؛ به طور مشخص، دو صورتبندی از مکانیک نیوتنی بررسی میشود که مورد مهمی از تعین ناقص است، اما گزینههای یاد شده قادر به توضیح آن نیست. استدلال میکنیم که گزینه مناسب واقعگرایی ساختاری وجودی است که قادر است این تعین ناقص را منحل کند. همچنین باید تاکید کنیم که واقعگرایی ساختاری وجودی، موضعی تجربی و پسینی است؛ به این معنی که باید صدق ادعای آن، مورد به مورد در موارد تعین ناقص بررسی شود.
تعین ناقص
تعین ناقص ضعیف
تعین قوی
واقعگرایی معرفتی و معنایی
کفایت تجربی
ارزشهای معرفتی
واقعگرایی ساختاری وجودی
2021
12
22
1027
1051
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_10629_2b3cbda1483932776c16ef7ff02b0f8f.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
از انگاره خدا در مابعدالطبیعه کلاسیک تا طرح جایگزین نیچه
محمود
ایزدپناه
بیژن
عبدالکریمی
رضا
داوری اردکانی
بابک
عباسی
نیچه معتقد بود اهل مابعدالطبیعه، باورهای خود را راستین پنداشته و برای پندارهای خود حقیقتی عینی قائلاند. نیچه مدعی است همة ارزشها و باورهای آدمی از جمله باور به خدا، از چشمانداز خواست قدرت و بهمنظور حفظ و صیانت از زندگی و سودمندی آدمی بهوجود آمده است؛ بیآنکه بتوان برای این پندارها وجودی عینی قائل شد. این دقیقاً همانجایی است که نیچه مابعدالطبیعة غربی را آسیبپذیر مییابد زیرا متعاطیان این دانش، حقیقت فینفسهای را مطابق با تفسیر و برداشت خود درنظر گرفته و با این کار، نقش صیانت از زندگی را از کار ویژههای خداوند حذف کرده و آن را به ضد خود تبدیل کردند. نیچه در مقابل، برمبنایی پراگماتیستی ایدة خدا را تحلیل و در گامی بعد، بازسازی کرده است. این نوشتار تلاش دارد با نظر به تحلیل تاریخ متافیزیک در اندیشه نیچه و ارتباط آن با ایدة کلاسیک خداوند و همچنین تلاش برای طراحی دیگرگونه انسانی در جهان آینده، طرح این فیلسوف در باب خداوند را نشان دهد..
خدا
تفسیر
چشم انداز
خواست قدرت
اخلاق
2021
12
22
1052
1074
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_13738_3ccfd653523045799b5fc5b2de8d8b67.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1400
15
37
شناسنامه علمی شماره 37
2021
12
22
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14327_a7bdcf1e0f4f67313f6ed042d48231f5.pdf