2024-03-29T17:39:27Z
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=204
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
مؤلف به مثابه مهمان متن نه روح متن (بر اساس رویکرد رولان بارت به مفهوم مؤلف)
مرضیه
پیراوی ونک
اعظم
حکیم
رولانبارت در سال 1968 در مقالهای ـ که اکنون متن بسیار معروف و شناخته شدهای است ـ مرگ مؤلف را اعلام کرد. صراحت بیان این نظریه جسورانه باعث شد که برخی مفسرین آن را مرگ بر مؤلف تفسیر کنند. مرگ مؤلف یا مرگ بر مؤلف؟! آیا مؤلف بعد از خلق متن خود برای همیشه میمیرد یا در نقشهای تازه و تناسخگونه به متنش بازمیگردد؟ به نظر میرسد بارت میان مفهوم مؤلف و مخاطب مانند دو مفهوم خلق و خوانش، ارتباطی دو سویه برقرار کرده است. یعنی مؤلف میتواند بعد از خلق، در نقش مخاطبِ متنِ خود به آن بازگردد و مخاطب نیز با خوانش آن متن میتواند متن تازهای را در نقش مؤلف خلق کند. از طرف دیگر نیز انگارهیا تصویر مؤلف به عنوان لایهای دلالتزا در تأویل و خوانش یک متن همچنان حضور دارد. این حضور، حضوری متنگونه است و دیگر منشأ یا سرچشمه متن محسوب نمیشود. مقاله حاضر در نظر دارد با توصیف و تحلیل مباحث نظری بارت، بنیادهای مطالعاتی در حوزه گسترده هنر و ادبیات را روشن ساخته و در راستای پاسخ به سؤالات مطرح شده و یافتن جایگاه واقعی مؤلف در اندیشه او تلاش نماید.
رولانبارت
مؤلف
مخاطب
بینامتنیت
خلق
خوانش
2014
02
20
1
17
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_974_1db69f02cd97b6913eb5411743b614b5.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
علم و نقش آن در کمال آدمی از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
مرتضی
شجاری
زهرا
گوزلی
در عرفان ابنعربی و فلسفۀ صدرایی، علم، از حیث بدیهی بودن مفهومش و در نهایت خفا بودن حقیقتش، حکم وجود را دارد. هیچ چیزآشکارتر و روشنتر از مفهوم علم نیست تا به واسطۀ آن بتوان علم را تعریف کرد؛ همچنانکه حقیقتِ علم مانند حقیقتِ وجود، کاملاً مخفی است. بر اساسِ وحدت وجود، حقیقتِ علم، «وجودِ حق» است. در واقع، علم به عنوانِ صفتِ حقتعالی عینِ ذاتِ اوست و از آنجا که وجودِ او، فرد است و هیچ شریکی ندارد، علم نیز فرد است و مصداقی جز وجود خداوند نخواهد داشت. از اینرو کمالِ آدمی معرفتِ به خویشتنِ خویش است که جلوۀ کامل الهی است؛ زیرا قلبِ آدمی که حقیقتِ اوست، گنجایشِ خداوند را دارد. فانی شدن در خدا و بقای بالله را میتوان تعبیری دیگر از «علمِ حقیقی» دانست؛ زیرا معنای«فنای فی الله» این است که آدمی یقین حاصل کند که حقیقت او، حقتعالی است. بنابراین علمِ حقیقی و کمالِ غایی، مساوقِ یکدیگر و دو مفهوم برای یک مصداق هستند. از اینرو هدفِ ابنعربی از سیر و سلوکِ عارفانه و غایتِ ملاصدرا از سیر و سلوک عقلانی، دستیافتن به علمِ حقیقی و به تعبیرِ ابنعربی «درکِ وحدت وجود» است
علم حقیقی
کمال غایی
وحدتِ وجود
سیر و سلوک
فنا و بقا
2014
02
20
19
46
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_975_7cd05a2a58870e7e2d56e482ccf18faa.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
فرض اهریمن بداندیش و طرح فلسفی دکارت
مصطفی
شهرآیینی
عزیزه
زیرک باروقی
دکارت در تأمّل نخست شکهایی را دربارة هر چیزی که میتوان در آن تردید کرد، مطرح میکند و در تأمّلات بعدی میکوشد به همة این شکها، بهنوعی پاسخ گوید و با این کار نشان دهد که حتی با وجود شکهای افراطی بازهم امکان نیل به معرفت یقینی وجود دارد. به این معنا که میخواهد با خود شک به مصاف با شک برخیزد. آنچه در این مقاله مدنظر است این است که آیا دکارت توانسته است بنا به ادعای خود، پس از تأمّل نخست، در تأمّلات دوم تا ششم یکبهیک شکهای مطرح در تأمّل نخست را بهیاری روش تحلیل نفی کند. نویسندگان مقاله بر آنند که دکارت واپسین و در واقع، افراطیترین شک خود را در تأمّل نخست، یعنی فرض اهریمن بداندیش را، که با این شک، برنامة تردیدافکنی او کامل میشود و وجود عالم مادی یکسره در مظان تردید واقع میشود، در هیچکجای تأمّلات و حتی در پاسخ به اعتراضات هفتگانه، برطرف نکرده است. بهنظر میرسد او در ادامة تأمّلات، جایگاه و نقش اهریمن بداندیش را در نظام فلسفیاش فراموش میکند یا آنکه نمیتواند خود را از چنبرة این فرض شکاکانه برهاند. در این مقاله ما با استناد به آراء خود دکارت و اشاره به نظرات چندی از شارحان و مفسران او میکوشیم به جایگاه و نقش اهریمن بداندیش در سیر شک دکارتی و میزان موفقیت او در غلبه بر شک بپردازیم و معضلی را که به نظر میرسد نظام فلسفی دکارت در این راستا با آن روبهروست، بازنماییم.
شک
فرض خدای فریبکار
فرض اهریمن بداندیش
عالم خارج
شکاکیت
نظام فلسفی دکارت
2014
02
20
47
67
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_976_3fc7718fc31cd076d8b9d28147ab3e26.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
هویت عدد در فلسفه تحلیلی فرگه
عبدالرضا
صفری
تبیین و تحلیل هویت عدد در قلمرو و بنا بر معیارهای فلسفه تحلیلی فرگه هدف اصلی این مقاله است.و دست آورد مهم آن ورود مقوله های مفهوم و مصداق مفهوم هم قوه،در تعریف ماهیت عدد ودر نتیجه ارایه ی برداشتی نو از مفهوم و ماهیت عدد است.در رویکرد معرفت شناسی به عدد که فرگه آن را رد می کند پرسش این است که عدد چگونه به ما داده می شود؟ در حالی که باید می پرسید"عدد به چه چیزی نسبت داده می شود؟" پاسخ فرگه بر اساس مبنای فلسفه ی تحلیلی یعنی اصل متن آن است که اعداد به مفهوم ها نسبت داده می شود. ولی نقص آشکار اصل متن و بهره گیری از اصل هیوم سبب کنار گذاشتن آن می گردد و رویکرد دیگری به مفهوم عدد بر اساس مصداق و مفهوم هم قوه شکل می گیردو تعریف ارائه شده از عدد بر اساس برهان استقرایی اتقان می یابد.
انتزاع گرایی
مفهوم هم قوه
اصل متن
همانندی
2013
10
23
69
101
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14752_b51ef1fa31005af64c64394bc6bd1286.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
نگاهی تحلیلی و انتقادی به شهودگروی اخلاقشناختی تامسرید
علی اکبر
عبدل آبادی
در این مقاله کوشیدهام تا با روشی توصیفی- تحلیلی، ابتدا از نظریّۀ اخلاقشناختی تامسرید، فیلسوف اسکاتلندی سدۀ هجدهم، دربارۀ چگونگی ادراک و تصدیق ارزشها و هنجارهای اخلاقی، که به «شهودگروی مبتنی بر فهم عرفی» معروف است، توصیفی تحلیلی به دست دهم و از رهگذر چنین توصیف تحلیلیای به این دو پرسش پاسخ دهم که «گستره و دامنۀ شهودگروی اخلاقشناختی رید تا کجاست؟» و «تبیین رید از منشاء خطای اخلاقی چیست؟» سپس با توجّه به آن توصیف تحلیلی، کوشیدهام تا با بیان پارهای از وجوه قوّت و وجوه ضعف نظریّۀ اخلاقشناختی رید نشان دهم که، اوّلاً، «آیا نظریّۀ اخلاقشناختی رید در توجیه اعتبار معرفت اخلاقی، نظریّهای موجّه، دفاعپذیر و پذیرفتنی است یا نه؟» و، ثانیاً، «آیا تبیین رید از منشاء خطای اخلاقی انسانها تبیینی بسنده است یا نه؟» پارهای از نتایج این مقاله، با توجّه به پرسشهایی که طرح کردم، عبارتند از: الف) شهودگروی اخلاقشناختی رید، از حیث گستره و دامنهاش، هم مفاهیم اخلاقی ارزشی و هم مفاهیم اخلاقی هنجاری را دربرمیگیرد. ب) رید منشاء خطای اخلاقی انسانها را دو چیز دانسته است: یکی جهل و بیخبری فاعل عمل اخلاقی دربارۀ درستی یا نادرستی پارهای از اعمال، و دیگری قصور و بیتوجّهی وی دربارۀ عمل نکردن به مقتضای احکام اخلاقی اش. ج) شهودگروی اخلاقشناختی رید به سبب مبتنی بودنش بر نظریّۀ «اصالت کشف» دربارۀ مبادی تصوّری اخلاق و نیز به سبب ابتنایش بر مطلق انگاری اخلاقی وی دربارۀ مبادی تصدیقی اخلاق، نظریّهای ناموجّه، دفاع ناپذیر و ناپذیرفتنی است. د) تبیین رید از منشاء خطای اخلاقی انسانها تبیینی نابسنده است.
تامسرید
شهودگروی اخلاقشناختی
فهم عرفی
قوّۀ (حسّ) اخلاقی
استدلال اخلاقی
بدیهیّات اخلاقی
معرفت اخلاقی
خطای اخلاقی
2014
02
20
103
120
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_978_99e2ab48273968cc699031e262faa79c.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
انسان شناسی پلاگیوس
قربان
علمی
یکی ازمسائل اساسی مطرح در اندیشه پلاگیوس که سبب شکل گیری مناقشه مهمی با آگوستین متفکر پر نفوذ کلیسای مسیحی گردید چیستی طبیعت انسان، ماهیت گناه، گناه ازلی و آثار آن، طبیعت و اراده انسان و راه نجات است. این پژوهش نشان می دهد که آموزه هایی که پلاگیوس در باره انسان مطرح می کند گرچه در طی شوراهایی تحت عنوان بدعت محکوم شده است، به نظر بسیاری ازمحققان دوره مدرن بخشی از سنت مسیحی است. پلاگیوس معتقد است انسان ذاتاً خوب و آزاد آفریده شده است و چنین نیست که طبیعتش را ضعفی اسرارآمیز مخدوش و ناتوان کرده باشد. ایده گناه ازلی کفر آمیز و غیر قابل تصور است. ویژگی های برتر انسان عقل و اراده آزاد اوست آدم بواسطه اراده آزاد مرتکب گناه گردید. فرزندان او نیز اینگونه هستند. مرگ جسمانی نتیجه گناه نیست. فقط مرگ معنوی نتیجه آن است که هر انسان آن را از طریق گناهان اکتسابی خود به دست می آورد. فیض الهی سه جنبه دارد. (الف) قانون و ساختار طبیعی انسان ( عقل و اراده آزاد) که همه انسان ها از آن برخوردارند، (ب) شریعت الهی که به عقل تاریک شده بواسطه گناه کمک می کند و وظایف او را یادآور می شود، و (ج) فیض مسیح که که زنگار گناه را می زداید، شریعت را در قلب انسان قرار می دهد و الگوی زندگی اخلاقی و بدون گناه می گردد. از آنجا که خدا می خواهد همه انسان ها نجات یابند، عدم رستگاری انسان را باید نتیجه استفاده نادرست از اراده او دانست.
طبیعت انسان
گناه ازلی
اراده
نجات
پلاگیوس و آگوستین
2013
10
23
121
145
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14727_7f2733269adc862466ab904fd78d07d8.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
اخلاق در پدیدهشناسی هوسرل
حسن
فتحزاده
هوسرل با آغاز از جهان آگاهی اگو و تاکید بر باقی ماندن در این قلمرو، متهم به نادیده گرفتن غیریت مطلق «دیگری» و تقلیل آن به حضور آگاهی است. در واقع وی با تقلیل «دیگری» اخلاق را از دست میدهد و بنابراین خشونت را در گفتمان پدیدهشناسی نهادینه میکند. در این مقاله ابتدا به جوانب مختلف این نقد بنیادین می پردازیم، و در ادامه با ارائهی خوانشی از هوسرل تلاش می کنیم از او در مقابل این نقد دفاع کنیم. هوسرل در آغاز به خاطر مقتضیات آموزشی و به خاطر پیچیدگی مطالب، پدیده شناسی را به گونه ای طرح می کند که مستعد چنین نقدهایی است، اما در ادامه تأکید می کند که باید پدیده شناسی را از بعد تجربی آن رها کرد و به شیوه ای ایده تیک آن را پیش برد. نشان خواهیم داد که با قرار دادن پدیده شناسی در قلمرو ایده تیک اش می توان به این نقدها پاسخ داد.
هوسرل
دیگری
اخلاق
ایدوس
2013
10
23
147
171
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
تأملی بر نفی مابعدالطبیعه متعالی در فلسفه کانت بر پایه اثبات ایدئالیسم استعلایی
علی اصغر
مروت
محمدعلی
اژه ای
مفاهیم پیشینی که هم در فیزیک نیوتنی برای توصیف اشیاء تجربهپذیر و هم در مابعدالطبیعه متعالی برای توصیف اشیاء تجربهناپذیر بهکار گرفته میشوند، از نظر کانت فقط بر اشیاء تجربهپذیر (=پدیدارها) قابل اطلاق هستند و اطلاق آنها بر آن سوی حوزه تجربه ممکن(=اشیاء فینفسه)، روا نیست. کانت از این دیدگاه خود به ایدئالیسم استعلایی تعبیر میکند و آن را موجد انقلابی در فلسفه که با انقلاب کپرنیکی در علم هیأت قابل مقایسه است میداند. کانت میکوشد در چارچوب فلسفه انتقادی، برای انقلاب معرفتی خود در فلسفه استدلال کند. در این نوشتار کوشش ما بر آن است نشان دهیم که اولاً، از مقدمات استدلال کانت (بر فرض صحت آنها) نمیتوان ایدئالیسم استعلایی را نتیجه گرفت و ثانیاً، انقلاب کپرنیکی کانت، دیدگاهی در چارچوب فلسفه انتقادی نیست بلکه نوعی مابعدالطبیعه متعالی به شمار میرود.
ایدئالیسم استعلایی
فلسفه انتقادی
مابعدالطبیعه متعالی
انقلاب کپرنیکی کانت
2014
02
20
173
192
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_981_7f4e0e8446236bbbe24d41d5ffd587bd.pdf
مجله پژوهش های فلسفی
پژوهش های فلسفی
2251-7960
2251-7960
1392
7
13
مفهوم "نیستی" در اندیشۀ هایدگر و فلسفۀ چین
علی اصغر
مصلح
مرتضی
گودرزی
تحلیل بحثِ نیستی در فلسفۀ هایدگر به خصوص در آثار متأخرِ وی، و جایگاهی که وی برای نیستی در وصول به حقیقتِ هستی و آشکارگی قائل است، اهمیتی به سزا در تاریخ فلسفۀ غرب دارد. هایدگر این بحث را در فرازهایِ مختلف، از جمله در تبیینِ دازاین و اگزیستانس و در راهیابی به نسبتهای انتولوژیک به صورتی ایجابی و نه سلبی مطرح میکند. وی دازاین را در سیر به سوی نیستی و در حالت ترسآگاهی(Angst) به تصویر میکشد. از طرف دیگر چنین مینماید که مفهوم نیستی در فلسفههای چینی از مفاهیمِ اصلی و کلیدی محسوب میشود. در تفکر چینی، درهم تنیدگیِ هستی(Yu) و نیستی(Wu) عاملِ مؤثری برای درکِ وحدت و همبستگیِ میان نیروها و پدیدهها، فعّالیتها و انفعالات و معنا بخشی به کنشهایِ میانِ هستندهها تلقی میشود که با نگرشی هستیشناختی قابلِ تشخیص است. مسئلۀ اصلیِ این جستار، ویژگیِ نیستی و کارکردِ آن در تعاملِ "هستی"(Being) و "ناهستی"(Non Being) است. در این نوشتار برآنیم تا ضمن بررسیِ معناهای مختلفِ "نیستی" در دو فلسفه، به تحلیلی تطبیقی در مورد کارکردِ این مفهوم در ارتباط میان "نیستی" و "هستی" بپردازیم. همچنین تلاش شده مفهومِ غیرِ پوچگرایانه و غیرسلبیِ "نیستی" در فلسفۀ چین به خصوص در آیینهایِ دائویی(Daoism) و ذن بودیسم Zen Buddhism)) با معنایِ نیستی در اندیشۀ هایدگر مورد مقایسه قرار گیرد و ضمن بررسیِ مفاهیمی مانندِ "حقیقت و گشایش"، "راه" و "رهایی از تفکر"، تقرب به سوی هستی مورد کاوش قرار گیرد.
دائو
نیستی
هستی
مستوری
ترسآگاهی
2013
10
23
193
214
https://philosophy.tabrizu.ac.ir/article_14728_a8a3b6225ee39f686ebb49ca68fcf17c.pdf