حسین آزادمنجیری؛ مجید ملایوسفی؛ محمدحسن حیدری؛ محمد صادق زاهدی
چکیده
هایدگر با بازتعریف فوسیس(φυσις) و پسوخه(Ψυχη) ارسطویی در مقام انتقاد از علم تجربی (Science) و علمگرایی(Scientism) برمیآید که بر تمام ساحات زندگی انسان و از جمله فلسفه سایه افکنده بود. از ...
بیشتر
هایدگر با بازتعریف فوسیس(φυσις) و پسوخه(Ψυχη) ارسطویی در مقام انتقاد از علم تجربی (Science) و علمگرایی(Scientism) برمیآید که بر تمام ساحات زندگی انسان و از جمله فلسفه سایه افکنده بود. از خلال این تفسیرها و انتقادات، میتوان نظرات وی را درباره آگاهی(Consciousness) استخراج کرد. در نظر وی، معنای فوسیس در زبان یونانی «وجود به ما هو وجود» است و درμορφη (صورت) که تغییر پیوستار را نشان میدهد، رخ عیان میکند. صورت که خلاء دوگانه علت فاعلی و علت غایی را برای فوسیس پر میکند در حقیقت همان آگاهی است. آگاهی که هایدگر از آن با «تجربه زیسته»(lived experience) یاد میکند، دارای لایههای مختلف رفتاری-ادراکی، اجتماعی و پیشا-شخصیِ از قبل معنادار است. هایدگر در تفسیر پسوخه به عنوان آگاهی از اصطلاحات مختلفی همچون صورت، Truth(حق)، لوگوس و مقوله استفاده و بیان میکند که آگاهی در تمام این اصطلاحات شامل یک دوگانگی است که همواره ارتباط آن با امر خارجی حفظ میشود. آگاهی برای هایدگر با هستی گره خورده است و وی همواره بر این نکته تاکید میکند که آگاهی همان ارتباط انسان یا دازاین(Dasein) با خارج است و هر چه از این ارتباط برداشت شود، در مرحله دومی است که ممکن است انتزاع یا علم یا هر چیز دیگر نام بگیرد.