سیدمحمدمهدی اعتمادالاسلالمی بختیاری
چکیده
مطابق با تیغ اُکام، مفروضات نباید بیش از ضرورت افزوده شوند. اگرچه این تجویز اصلی همهپذیر را پیش مینهد، توجیه آن بحث برانگیز است. به سخن دقیقتر، چه دلیلی داریم که تیغ اُکام راهنمای صدق باشد؟ ...
بیشتر
مطابق با تیغ اُکام، مفروضات نباید بیش از ضرورت افزوده شوند. اگرچه این تجویز اصلی همهپذیر را پیش مینهد، توجیه آن بحث برانگیز است. به سخن دقیقتر، چه دلیلی داریم که تیغ اُکام راهنمای صدق باشد؟ پژوهش پیش رو قصد دارد تا این مسألۀ را در چارچوب نظریۀ ساختارهای دیالکتیکی، منطبق بر دیدگاه بِتس، واکاوی کند. در این راستا، نخست آن اندازه از نظریۀ بِتس که بحث ما در گروی فهم آن است، توضیح داده میشود. سپس تبیین میکنیم که چرا نظریۀ بِتس به جای رویکرد رایج بیزگرایی مبنای مواجهۀ ما قرار گرفته است. در گام بعد استدلال میشود دست کم در وضعیتهایی که از پیچیدگی حداقلی برخوردارند، تا تیغ اُکام به میان نیاید دیگر ملاکهایی که رقیب بالقوۀ آن به شمار میآیند، نقشی ایفا نمیکنند. پس از آن نشان میدهیم که در وضعیتهای یادشده برتری این ملاکها تنها در درجۀ توجیه بالاتر قریبالوقوعی شاهد در پرتو فرضیه نمود مییابد در حالی که برتری تیغ اُکام، افزون بر آن، بالاتر بودن درجۀ توجیه پسین فرضیۀ مربوط را نیز در پی دارد. به نظر میرسد یافتۀ اخیر میتواند تا حدودی تیغ اُکام را توجیه کند. این یافته زمانی برجستهتر میشود که میبینیم در چنین شرایطی با وجود اختلاف بیشتر مقبولیت اولیۀ فرضیههایی که تیغ اُکام ملاک انتخاب میان آنهاست، سرانجام فرضیهای که مقبولیت اولیۀ کمتری دارد درجۀ توجیه پسین بالاتری را به دست میآورد.