مرتضی حاج حسینی؛ مسعود الوند
چکیده
ظهور منطقهای غیرکلاسیک در چند دهة اخیر، مسأله گزینش معقول منطقها را به میان کشیده است. در این مقاله با این فرض که نظریههای منطقی از نظریات علمی مستثنی نیستند و بر اساس روش شناسی پسینی استنتاج بهترین ...
بیشتر
ظهور منطقهای غیرکلاسیک در چند دهة اخیر، مسأله گزینش معقول منطقها را به میان کشیده است. در این مقاله با این فرض که نظریههای منطقی از نظریات علمی مستثنی نیستند و بر اساس روش شناسی پسینی استنتاج بهترین تبیین، نظریهای به عنوان نظریة مرجح گزینش میشود که نسبت به بقیه نظریات علمی تبیین بهتری از شواهد ارایه کند، به شناسایی معیارهای ترجیح یک نظریه بر نظریههای دیگر در وادی منطق پرداخته و معیارهای قدرت بیان و تفکیک جملهها، قدرت تبیین و تفکیک استنتاجها، سازگاری و انسجام درونی، سازگاری با شواهد (کفایت دادهها) وضوح و سادگی، وحدت بخشی را به عنوان معیار ترجیح یک نظریة منطقی بر نظریههای منطقی دیگر معرفی میکنیم.
سپس با توجه به اینکه در این روش، پذیرش یا رد نظریة منطقی فقط از طریق ارائه شواهد موافق یا مخالف انجام میشود، به بیان دیدگاههای گراهام پریست و تیموتی ویلیامسن منطقدانان معاصر در بارة موضوع و شاهد منطقی پرداخته و با این فرض که وفق نظر پریست، موضوع منطق، مفهوم زبانی «درستی و اعتبار استدلال» باشد و استنتاجهای جزئی و شهودات ما در بارة درستی یا نادرستی این استنتاجها، شواهد نظریات منطقی را تشکیل دهند، به مقایسة موردی نظریة منطق ربط و نظام تابع ارزشی بر اساس معیارهای فوق پرداخته و نمایة معقولیت هر نظریه را به دست میآوریم و نشان خواهیم داد که نظام تابع ارزشی نسبت به منطق ربط نمایة معقولیت بالاتری را کسب میکند و با فاصلة قابل توجهی از این منطق پیشی میگیرد.