توحید هادی نژاد؛ مهدی بهنیافر
چکیده
رویکرد کارکردگرا رویکردی معیار در دهههای اخیر در فلسفهی ذهن و علومشناختی است، که با الهام از علوم کامپیوتر و در مقابل انتقادهای وارد بر نظریات پیشین شکل گرفت. طبق آن مغز سیستم پردازشگری است که ...
بیشتر
رویکرد کارکردگرا رویکردی معیار در دهههای اخیر در فلسفهی ذهن و علومشناختی است، که با الهام از علوم کامپیوتر و در مقابل انتقادهای وارد بر نظریات پیشین شکل گرفت. طبق آن مغز سیستم پردازشگری است که دادههای حاصل از اشیاء را دریافت و به کمک مفاهیم پیشینیِ ذهن انسان اشیاء و رویدادها را در قالب نمادهایی با کارکرد بازنمایانه ترجمه و ذخیره میکند. این رویکرد از نظر برخی فلاسفه با مشکلاتی از جمله توجیه معناداری مفاهیم روبهروست و این مقاله با نگاهی تحلیلی میکوشد رویکرد بدنمند را بهعنوان رویکردی جایگزین ناظر به حل این مشکلات ارائه کند.
بدنمندی مشکلات حاصل از کارکردگرایی را نهفته در نگاه ماشینوار به بدن میداند. ذهن بدنمند سه جزء است: 1. سیستم «ادراکی-حرکتی» که بهنوعی حضور مابهازائی از اشیای خارجی را در ذهن معنادار میسازد. 2) سیستم «مفهومسازی» که به متحد و مرتبط کردن اطلاعات حاصل از سیستم ادراکی-حرکتی میپردازد و نهایتاً 3) فرآیند «استعارهسازی». استعارهها که حاصل سیستم مفهومسازی هستند در زبان روزمره، فرازبان و مفاهیم ریاضی به وفور دیده میشوند.
این سه، فرآیندهای شناختی ذهن ما و اغلب ناآگاهانهاند. بدنمندی یعنی ذهن تنها به مغز خلاصه نمیشود و هرگز نمیتوان بدن انسان را صرفاً ماشینی فرمانبر و مغز را فرمانده و پردازشگر دادههای ادراکی دانست و مفاهیم هم نه نمادهای بازنمای جهان بلکه شبیهسازهایی ذهنی از کیفیات حاصل از تعامل بدن با جهان هستند. انسان (با تمام جنبههای وجودیاش) موجودی در جهان است و بهعنوان بخشی از جهان با پیرامون خود در تعامل است و هر معنایی در ذهن محصول همین تعامل است.