سید حسین حسینی؛ محمد رضا عبداله نژاد؛ سید مصطفی شهر آیینی
چکیده
در این مقاله رویارویی انتقادی دکارت را با اتهام افلاطونگرایی در معضل نفس و بدن بررسی میکنیم. دکارت همیشه در معرض این اتهام بود که نفس و بدن را چنان از هم جدا می کند که دیگر قابل بههمپیوستن نیستند ...
بیشتر
در این مقاله رویارویی انتقادی دکارت را با اتهام افلاطونگرایی در معضل نفس و بدن بررسی میکنیم. دکارت همیشه در معرض این اتهام بود که نفس و بدن را چنان از هم جدا می کند که دیگر قابل بههمپیوستن نیستند و به این ترتیب، وحدت و یکپارچگی وجود انسان در فلسفه ی او از بین میرود. اما دکارت نمیپذیرفت و در مقابل آن، از خود دفاع میکرد. در این مقاله به ایرادات مخالفان بهویژه گاسندی و شاهبانو الیزابت و نیز به دفاعیات دکارت در برابر ایرادات وارد بر او میپردازیم و رویکردهای تازهای را به مسألهی نفس و بدن در فلسفهی دکارت بهدست میدهیم. دکارت رابطه ی نفس و بدن را مانند رابطه ی کشتی بان و کشتی نمی داند و صریحا با جدایی هستی شناختی نفس و بدن مخالف است. او قائل به تمایز معرفت شناختی نفس و بدن است و برای رسیدن به این درک معرفت شناختی پیشنهاد می کند که حواس خود را به طور موقت کنار بگذاریم. از سوی دیگر، پیشنهاد دکارت برای درک وحدت هستی شناختی نفس و بدن این است که به ساحت تجربه ی زیسته و متعارف زندگی باز گردیم.