نوع مقاله : مقاله علمی- پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه علومسیاسی، دانشگاه محقق اردبیلی، ایران
چکیده
متافیزیک در تاریخ فلسفه پیشینهای دیرینه دارد. هرچند که به قدمت خود فلسفه نمیرسد، همواره بخشی اساسی از نظامهای فلسفی بوده و بهعنوان فلسفه اولی، یعنی برترین بخش دانش عقلی، شناخته شده است. گاه نیز متافیزیک مترادف با فلسفه در نظر گرفته شده و به بررسی مسائل بنیادین، جوهر و واقعیت امور یا همان هستی محض پرداخته است. با این حال، در نتیجه تحولات فکری، متافیزیک با انتقادهای جدی و حتی انکار مواجه شده است. ایمانوئل کانت و رودلف کارناپ، دو فیلسوف برجسته از دو جریان اصلی فلسفی، دیدگاههای انتقادیای نسبت به متافیزیک اتخاذ کردند که تحولات عمیقی در این حوزه پدید آورد. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی و تمایز میان گزارههای تحلیلی/تألیفی و مفاهیم پیشینی/پسینی، امکانپذیری متافیزیک را مورد بررسی قرار داد. در مقابل، کارناپ، از چهرههای شاخص حلقه وین، با ارائه نظریاتی درباره احکام تحلیلی/تألیفی و نسبت آنها با تجربه، نظامی معرفتشناختی بنا کرد که گزارههای متافیزیکی را بیمعنا تلقی میکرد .این مقاله به دنبال پاسخ به پرسشهای زیر است: کدام جنبه از فلسفه کانت موجب احیای فلسفه و تأثیر بر کارناپ و پوزیتیویسم منطقی حلقه وین شده است؟ نقد و تبیین کانت از متافیزیک چگونه بوده است؟فلسفه عقلگرای کانت چه تأثیری بر تجربهگرایی پوزیتیویستهای منطقی داشته است؟ مقایسه دیدگاههای این دو فیلسوف نشان میدهد که کارناپ از فلسفه کانت الهام گرفته است. با این حال، تفاوتی بنیادین میان آنها وجود دارد: کانت تلاش کرد متافیزیک را از چارچوب سنتی آن رها کرده و به شکلی علمی و استوار بازتعریف کند؛ درحالی که کارناپ، با تأکید بر تجربهگرایی و انکار ارزش متافیزیک، در پی حذف آن و علمی کردن معرفت بشری بود.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
A Comparative Study of the Epistemological Foundations of the Critique of Metaphysics in the Philosophical Thoughts of Kant and Carnap
نویسنده [English]
- Amin Navakhti Moghaddam
Associate Professor, Department of Political Science, Mohaghegh Ardabili University, Iran
چکیده [English]
Metaphysics has a long-standing history in philosophy. Although it does not date back as far as philosophy itself, it has always been a fundamental part of philosophical systems and is regarded as "first philosophy", the highest domain of rational knowledge. At times, metaphysics has been considered synonymous with philosophy, addressing fundamental questions about the essence and reality of things, or pure being. However, as intellectual developments have progressed, metaphysics has faced serious criticism and even outright rejection. Immanuel Kant and Rudolf Carnap, two prominent philosophers from distinct philosophical traditions, adopted critical stances toward metaphysics, resulting in profound transformations within this field. Kant, through his Copernican Revolution and his distinction between analytic/synthetic propositions and a priori/a posteriori concepts, examined the conditions under which metaphysics could be considered possible. In contrast, Carnap, a leading figure of the Vienna Circle, developed theories on analytic/synthetic judgments and their relationship to experience, establishing an epistemological framework that dismissed metaphysical propositions as meaningless. This article seeks to address the following questions: Which aspects of Kant’s philosophy revitalized philosophical thought and influenced Carnap and the logical positivism of the Vienna Circle? How did Kant critique and redefine metaphysics? How did Kant’s rationalist philosophy shape the empiricism of the logical positivists? A comparison of these two philosophers’ perspectives reveals that Carnap drew significant inspiration from Kant’s philosophy. Nevertheless, a fundamental difference exists between them: Kant sought to liberate metaphysics from its traditional framework and redefine it in a scientific and rigorous manner. In contrast, Carnap, emphasizing empiricism and dismissing metaphysics as futile, aimed to abolish it entirely and pave the way for the scientific advancement of human knowledge.
کلیدواژهها [English]
- analytical/synthetic
- Kant
- Carnap
- epistemology
- metaphysics
- a posteriori/ a priori
ارسال نظر در مورد این مقاله