فاطمه رایگانی؛ علی فتح طاهری؛ علی نقی باقرشاهی؛ میثم سفیدخوش
چکیده
رتوریک که در ادبیات فلسفی ما به خطابه برگردانده شده است، بهعنوان یکی از صناعات خمس که اقناعی اما غیریقینی است شناخته میشود و فلسفهورزان آن را بهعنوان صناعتی غیرفلسفی و غیرمعتبر کنار نهادهاند. ...
بیشتر
رتوریک که در ادبیات فلسفی ما به خطابه برگردانده شده است، بهعنوان یکی از صناعات خمس که اقناعی اما غیریقینی است شناخته میشود و فلسفهورزان آن را بهعنوان صناعتی غیرفلسفی و غیرمعتبر کنار نهادهاند. در چنین خوانشی این فن ارزش فلسفی نداشته و خطیبان در پی فریفتن مخاطب و تحتتاثیر قراردادن او برای جلب نظرش هستند پس گفتار یقینی باید خطابهزدایی شود. اما مطالعه فیلسوفان سرآغاز و بهویژه ارسطو نشان میدهد که رتوریک نه یکی از شاخههای منطق غیریقینی که خدمتگذار سیاست و از فنون متمم حکمت عملی است و چون حکمت عملی از شاخههای فلسفه است با فلسفه نیز مرتبط میشود. افلاطون رتوریک را بر ضد سیاست جامعه میدانست. ارسطو نیز ابتدا تحت تأثیر افلاطون، به خطابۀ فراگیر در زمان خود که بر نوع قضایی تکیه دارد و روش آن سوفسطایی است انتقاد میکند، و سپس تلاش میکند با توجه به ضرورت رتوریک در جوامع سیاسی، رتوریک مطلوب برای به سعادت رسیدن جامعه را آموزش دهد. او با استفاده از قیاس خطابی نسبت رتوریک با مقدمات یقینی را تنظیم کرده و با تاکید بر خطابۀ شورایی بر حیثیت سیاسی آن صحه میگذارد. در این پژوهش تلاش شده تا با مطالعۀ آثار ارسطو این ادعا در اندیشه او پیگیری و دلالتهای سیاسی رتوریک روشن گردد.