سیدحسین هاشمی؛ علی اصغر مصلح
چکیده
نظریۀ فرهنگ در نظام فکری بلوخ و داوکینز برمبنای دو انگارۀ «مادهباوری» و «تکاملنگری پویا» و با رویکرد «واگشتگرایی» تدوین میشود. این تشابه متافیزیکی و رویکردی سبب میشود که بررسی ...
بیشتر
نظریۀ فرهنگ در نظام فکری بلوخ و داوکینز برمبنای دو انگارۀ «مادهباوری» و «تکاملنگری پویا» و با رویکرد «واگشتگرایی» تدوین میشود. این تشابه متافیزیکی و رویکردی سبب میشود که بررسی تطبیقی/ تلفیقی آنها -براساس مؤلفههای برسازندۀ «انگارهها»ی فرهنگی در اندیشۀ بلوخ و «ممها»ی فرهنگی در اندیشۀ داوکینز- ممکن شود. طبق نوشتار پیشِ رو، روشن خواهد شد که اولاً ترکیب هستیشناسیای فرآیندمحور بلوخ با ژنشناسی و نظریۀ فرهنگ داوکینز، یک متافیزیک مناسب برای نظام فکری داوکینز -که نوعی نظام علمی بدون متافیزیک است- فراهم میکند و ثانیاً، ژنشناسی داوکینز -بهواسطۀ روند و مفهوم «فنوتیپ گسترده»- نسبت قلمرو زیستی انسان با حوزۀ ساختارهای اجتماعی -در فلسفۀ تاریخ بلوخ- را توضیح داده و پیوندی بین آنها، برقرار میکند. بر مبنای این نگرش تطبیقی/ تلفیقی، توضیح خواهیم داد که مفاهیم مشترک/ متفاوت این دو اندیشمند، مکمل و مصحح یکدیگر بوده و ترکیب این مفاهیم سبب شکلگیری بینشهای جدیدی در حوزۀ فلسفۀ تاریخ و فرهنگ میشود که نتیجۀ آن، امکان تدوین تبیینهایی قانعکنندهتر و روشنتر برای پارۀ از مفاهیم فلسفی خواهد بود؛ ازجمله آنکه: دو انگارۀ «فنوتیپ گسترده» و «پراکسیس» -در ژنشناسی داوکینز و فلسفۀ تاریخ بلوخ- و دو مفهوم «مم»ها و «افزونه»ها -در نظریۀ فرهنگ داوکینز و بلوخ- مکمل و مصحح یکدیگر هستند و دو پدیدۀ «بیگانگی با خود» و «طبقۀ اجتماعی»، تبیین روشنتری پیدا خواهند کرد. نقش مؤلفههای برسازندۀ «انگارهها» و «ممها» -طبق دیدگاههای بلوخ و داوکینز- و جایابی آنها در پیوستار هستی/ فرهنگ -طبق دیدگاه این جستار- به آنگونه است که از یک سو، سنخی از «جبرباوری» فلسفی را رقم زده و چالشی جدی دربرابر مفاهیم «آرمانباوری» و «امیدآفرینی» ای بلوخ فراهم میکند و از سوی دیگر، امکان اضافهشدن مفهوم «غایتباوری» -در روایت بلوخ از این مقوله- را به نظریۀ علمیای ژنشناسی داوکینز هموار کرده و بدین ترتیب، مصداقی از تلاش برای سازگارکردن نگرشهای علمی و فلسفی، عرضه میکند.