مریم ایمانی زاده شریفپور؛ سید رحمت الله موسوی مقدم؛ سیدصادق زمانی
چکیده
فیلسوفان در طول تاریخ، با یک دید جدیدی به هستی نگریسته و توانستهاند با نظریههای خود تاریخ فلسفه را متحول کنند. از جمله این فیلسوفان، افلاطون و سهروردی هستند. افلاطون و سهروردی هر یک برای ساخت نظام ...
بیشتر
فیلسوفان در طول تاریخ، با یک دید جدیدی به هستی نگریسته و توانستهاند با نظریههای خود تاریخ فلسفه را متحول کنند. از جمله این فیلسوفان، افلاطون و سهروردی هستند. افلاطون و سهروردی هر یک برای ساخت نظام فکری خود از منابع متعددی سود بردند و از آنها در آثار خود یاد کردند. علت اینکه نظریههای این دو فیلسوف در این پژوهش مطرح شده است، نزدیکی نظریهها در اندیشه آنهاست. تفکر افلاطونی یکی از منابع مهم سهروردی در دستیابی بهنظام فلسفیاش بوده و به وضوح میتوان ردپای آن را در آثار سهروردی مشاهده کرد، با این حال وی کوشید تا به آن اندیشهها با توجه بهنظام فکری خاص خود و با یک دید فلسفی بپردازد و حتی آنها را دستخوش تغییر و تحول کند تا با اعتقاداتش سازگار شود. در این پژوهش، هدف یافتن وجه اشتراک و افتراق در آراء این دو فیلسوف از جنبه زیباییشناسی است تا از طریق مقایسه و تمایز این اندیشهها، میزان تأثیرپذیری یک اندیشه و یا تحول آن را در طول زمان بررسی کنیم. لذا، روش این تحقیق توصیفی- تحلیلی است و جمع آوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانه ای از طریق فیش برداری از کتب مرجع، مقالات و دست نوشته های معتبر می باشد. نتایج نشان داد: افلاطون در تحلیل و بیان حقیقت زیبایی، آن را تناسب و هارمونی، انطباق با فرهنگ یونان، سودمندی و لذت نمی داند؛ بلکه زیبایی را امری فراحسی و عینی می داند که نهایت سیر سالکان و زیبایی ها به آن می انجامد و چنین زیبایی سرمدی، مطلق و فی نفسه و همان ایده و منشأ زیبایی است که به عالم مثل تعلق دارد و اشیای زیبا به اندازه بهره مندیشان از آن، زیبا هستند. از نظر سهروردی، زیبایی به حُسن تعبیر می شود که به جمال و کمال، توامان به یک پدید اشاره دارد، پس هر چه در نهایت کمال قرار دارد، زیباست. همچنین، زیبایی امری عینی است که با عالم خارج منطبق می باشد. روابطی از جمله نورها، رنگ ها و شکل های مختلف (نمودهای عینی) منشأ درک و بروز احساس زیبایی می شود. لذا می توان نتیجه گیری نمود که از دیدگاه افلاطون و سهروردی، زیبایی، لذت ادراک و وصول کمال است که به واسطه عشق تجلی می کند و سبب حرکت می شود.