سجاد دهقان زاده؛ فاطمه احمدیان
چکیده
در تاریخ اندیشۀ هند، فلسفۀ چارواکه (لوکایاتا) تنها مکتبی است که با مبانی نظریِ ماتریالیستی، از رهگذرِ نفی ساحتِ ماوراء حسّ، یگانه واقعیت را ماده و تنها ادراک معتبر را ادراک حسّی میداند. فلسفۀ اپیکوری، ...
بیشتر
در تاریخ اندیشۀ هند، فلسفۀ چارواکه (لوکایاتا) تنها مکتبی است که با مبانی نظریِ ماتریالیستی، از رهگذرِ نفی ساحتِ ماوراء حسّ، یگانه واقعیت را ماده و تنها ادراک معتبر را ادراک حسّی میداند. فلسفۀ اپیکوری، بهویژه به دلیلِ بیان جهانشناسی اتمیستی، ظاهراً شبیهترین مکتب فکری به چارواکه است. پژوهش پیشرو به روش مقایسهای-تحلیلی و بهمنظورِ نشاندادن فراگیری اندیشههای ماتریالیستی انجام گرفته است و یافتههای آن نشان میدهند که در نگرشهای هستیشناختی مکتب اپیکوری و فلسفۀ چارواکه هم وجوه اشتراک و هم نقاط افتراق وجود دارند. در این دو مکتب، صرفاً ماده واقعیّت دارد، علل فاعلی و غایی جهان نفی میشوند، وجود انسان تنها برمبنای بُعد مادیاش تبیین شده و نیز هر گونه جوهر و هستی پس از مرگ یا آگاهیِ مجزا از بدن، انکار میگردد. لکن در حالیکه وجود عناصر اولیه مادی و نشأتِ کثرات از آنها در چارواکه تبیینی حسی دارد، در مکتب اپیکوری از وجهی کاملاً عقلی برخوردار است. این دو فلسفه، دربارۀ شمار عناصر مادی تشکیلدهندۀ عالم هستی، چیستی و انواع آنها، همچنین دربارۀ مشهود یا نامشهود بودن آنها تفاسیر متفاوتی را ارائه میکنند. برخلاف چارواکه که به نفی خدایان و ارواح میپردازد، اپیکوریسم خدایان و ارواح را ثمرۀ ترکیب اتمهای ویژهای میداند.