مهدی سعادتمند؛ علی بابایی
چکیده
قاعده بسیطالحقیقه، بیان کننده نسبت مصداق حقیقی آن یعنی خدا با عالم است. همسویی این نسبت در حکمت متعالیه و عرفان، همچنین تصریح ملاصدرا به دریافت شهودی عارفان از درونمایه این قاعده، اندیشه را به جستجوی ...
بیشتر
قاعده بسیطالحقیقه، بیان کننده نسبت مصداق حقیقی آن یعنی خدا با عالم است. همسویی این نسبت در حکمت متعالیه و عرفان، همچنین تصریح ملاصدرا به دریافت شهودی عارفان از درونمایه این قاعده، اندیشه را به جستجوی نظائر آن در عرفان وا میدارد. نزدیکترین تعبیر عرفانی به مضمون قاعده یاد شده این سخن ابنعربی است که «إن مسمّی الله احدی بالذات، کلٌ بالأسماء»، تا جایی که میتوان آن را با اصلاحاتی، همتای قاعده بسیطالحقیقه، در عرفان به حساب آورد. معنای این عبارت، نفی کثرت بواسطه احدیت ذاتی خدا و توجیه کثرتها بواسطه صدور عالم از اسماء الهی است. این باور عارفانه، نتایجی چون؛ انتساب تمامی احکام ایجابی و سلبی به خدا، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، و درستی همزمان تشبیه و تنزیه را در پیدارد. بررسی تحلیلی این موارد نشان میدهد محتوای ایجابی قاعده بسیطالحقیقه در «کلالأشیاء» دانستن حقتعالی همان عبارت عرفانی است که جمع وجود خدا با موجودیت سایرین را برنمیتابد، به این معنا که وجود حق تعالی به عنوان ظاهر غیر از عالم به عنوان ظهورات اوست.