مریم دربانیان؛ بیژن عبدالکریمی
چکیده
خاستگاه اندیشه تاریخی ویکو به عنوان پیشگام متفکّران تاریخیاندیش طرح انتقادات از روش دکارتی است. تفکّر تاریخیاندیش، نحوۀ اندیشیدن را متأثر از شرایط زمانی و تاریخی میداند و به تاریخیبودن هرگونه ...
بیشتر
خاستگاه اندیشه تاریخی ویکو به عنوان پیشگام متفکّران تاریخیاندیش طرح انتقادات از روش دکارتی است. تفکّر تاریخیاندیش، نحوۀ اندیشیدن را متأثر از شرایط زمانی و تاریخی میداند و به تاریخیبودن هرگونه فهم، تفکّر و تعقّل قائل است. در مقابل تفکّر غیرتاریخی به همسانی تعقّل در همه شرایط و به عبارتی به یک نوع عقلانیّت قائل است. انتقاد ویکو به تفکّر دکارتی ناظر به همین دیدگاه است. ویکو، تلاش دکارت برای یقینیکردن همه علوم با ملاک وضوح و تمایز را مورد نقد قرار میدهد و معتقد است که در علوم انسانی و از جمله تاریخ، نمیتوان به این وضوح و تمایز دست یافت. ویکو - برخلاف دکارت- به صیرورت و تحوّل دائمی ذات و سرشت انسان و به تبع آن تفکّر و تعقّل وی در طول تاریخ معتقد است و این تحوّل را بر اساس دورههای مختلف تاریخ و شکلهای متناظر آن مورد توجّه قرار میدهد. ویکو حاصل روش دکارتی را که مبتنی بر تحلیل و انفکاک است، گسست انسان از تاریخ و اجتماع میداند. از نظر ویکو معرفت راستین درباره هر چیز، دانش از راه علل یا به عبارتی دانش تاریخی درباره آن است. ویکو گرچه تاریخ را ساخته آدمی میداند، امّا هدایتگر آن را مشیّت الهی معرّفی میکند. در این مقاله کوشش شده است تا از رهگذر مقایسة تفکر تاریخی ویکو با تفکر ذاتگرایانه دکارتی و ریاضیاتیگرایی وی به فهم بهتری هم از سرشت تفکّر تاریخی و هم تفکّر ذاتگرایانه و غیر تاریخی نائل شویم.