نوع مقاله : مقاله علمی- پژوهشی
نویسندگان
1 پژوهشگر فرادکتری فلسفه غرب، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
2 دکتری جامعهشناسی و پژوهشگر کردستانشناسی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران.
چکیده
ژیژک در نظرگرفتن فلسفة هگل را همچون اوج سیستمسازی و ایدهآلیسم مطلق که درنهایت تنوع و چندگانگی واقعیت را در ایده و معرفت مطلق منحل میکند، نوعی داوری شتابزده درباب فلسفه او میداند. او بر این باور است که با استفاده از لکان میتوان زنگارهای برداشت مطلقگرایانه را از سر و روی هگل پاک نمود. بر این اساس خوانش ژیژک از سوژة هگلی برخلاف متفکران سلف و معاصر وی در فضای مفاهیم لکانی و در بستر امر واقع رخ میدهد. در این راستا سوژة هگلی چیزی ازپیش- دادهشده و دارای انسجام پیشینی نیست، بلکه همواره مقید به شرایط حادث بیرونی است. هستی سوژه محصول یک نفی تمامعیار انتزاعی است که ساختار اقتدارطلب و تمامیتخواهانة نظم جوهری را به چالش میکشد. دستاویز قرار دادن لکان برای بازخوانی هگل نه به این دلیل است که ژیژک هگل را دربند نوعی فروبستگی معنایی و خودمرجعی ساختاری فرض میکند، بلکه همواره نوعی فقدان مازاد را در فلسفة روح هگل شناسایی میکند که جز با استفاده از مفاهیم روانکاوی لکانی قابل تحلیل نخواهد بود. ژیژک دیالکتیک هگل را از سطح منطق دال که در آن میل از طریق دیگری به بازشناسی دست مییابد و سوژه به صورت سوژة یک دال در نظم نمادین هضم میشود به سطح منطق امر واقعی لکان برمیکشد که در آن دیگری بزرگ کامل، وجود نداشته و همواره به صورت ناقص، خط خورده و نه-همه حول یک فقدان بنیادی ساختار یافته است. به زعم ژیژک در سوژه امری واقعی وجود دارد که غیر ممکن نیست و میلی هست که در چارچوب تولید فانتزی، دال و دیگری بزرگ نمیگنجد و این درست همان نقطهای است که سوژه در آن شکل میگیرد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Žižek's Hegelian-Lacanian Reading of the Subject
نویسندگان [English]
- Bayan Karimi 1
- Masoud Binandeh 2
1 Postdoctoral Researcher in Philosophy, University of Tabriz, Tabriz. Iran.
2 Ph.D. of Sociology, Kurdish Studies Institute Researcher, Kurdistan University, Sanandaj, Iran
چکیده [English]
For Zizek, considering Hegel's philosophy as the culmination of absolute systematization and idealism which ultimately dissolves the diversity of reality into absolute idea and knowledge, is a cursory judgment of his philosophy. Zizek argues it is possible to remove the stains of absolutistic perception from Hegel's thought by using Lacan. Accordingly, Zizek’s reading of Hegel's subject, unlike his predecessor and contemporary thinkers, takes place in the space of Lacanian concepts and the context of the real. In this respect, the Hegelian subject is not a pre-predicative thing and it doesn’t have a priori coherence, but it is always bounded by the conditions of the external occurrence. The existence of the subject is the product of an abstract totalitarian negation that challenges the authoritarian and totalitarian structure of the substantial order. Lacan's excuse for rereading Hegel is not because Zizek assumes Hegel is trapped in a kind of semantic and structural self-referential subjugation. Rather, he always identifies a kind of surplus in Hegel's philosophy of spirit which can only be analyzed by using Lacanian psychoanalytic concepts. Zizek takes Hegel's dialectic from the level of the logic of the signifier, in which desire is recognized through the other and the subject is digested as the subject of a sign in the symbolic order, to the level of Lacan's logic in which there is no big and perfect other. It is always incomplete, barred, and not-all structured around a fundamental lack. According to Zizek, there is the real in the subject which is not impossible, and a desire does not fit in the framework of the production of fantasy, signifier and big other, and this is exactly the point where the subject is formed.
کلیدواژهها [English]
- Zizek
- Lacan
- Hegel
- the Other
- the Real
ارسال نظر در مورد این مقاله