نوع مقاله : مقاله علمی- پژوهشی
نویسندگان
1 دانشآموخته کارشناسی ارشد کلام تطبیقی، داتشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
2 استادیار گروه حکمت و کلام، دانشگاه شهیدبهشتی، تهران، ایران.
چکیده
مسئلۀ اصلی این پژوهش پیبردن به چگونگی نسبت میان مفهوم «وجود» و معنای «خدا» در رسائل کلامی بوئثیوس است. بدین منظور چهار مسئله به روش تحلیلی-توصیفی در رسائل کلامی مورد واکاوی قرار میگیرند: 1. چرا بوئثیوس بحث وجودشناسی را در رسائل کلامی مطرح کرد و هدف او از بیان تمایز بین «وجود» و «آنچه هست» در این رسائل با ماهیّتی کاملا مسیحی و الهیّاتی چه بود. 2. تأثیر بحث مزبور در تبیین تعالی خداوند به واسطۀ سه صفت «ثبوت»، «کمال» و «خیربودن» وجود؛ 3. تأثیر این بحث در «خالق بودن» خداوند؛ 4. تأثیر آن در «واحدبودن» خداوند. بررسی این موارد مؤدی به این نتیجه شد که بوئثیوس با تمایز قائلشدن بین «وجود» و «آنچه هست»، خداوند را موجود بسیطی می داند که «وجود» و «آنچه هست» در او یکی است، بنابراین وجود برای او ضروری است. کمال خدا نیز به سبب بساطت ذات او است؛ چون او ذات و جوهر خویش است، بنابراین هر کمیّت و کیفیّتی که بر خداوند اطلاق شود حمل جوهری خواهد بود. بوئثیوس بساطت خداوند را از نظر اصالت وجود و فعل توضیح میدهد و وجود خدا را مساوی با خودِ خیر میگیرد، امّا مخلوقات که بسیط نیستند، به غیر از خیربودن چیز دیگری هم هستند. خالق و مخلوق تفاوت جوهری دارند و حضور جامع او ورای دو مقولۀ مکان و زمان به جوهر خداوند برمیگردد. بوئثیوس با تفکیک عدد انتزاعی از عدد عینی معتقد است تثلیث موجب کثرت نمیشود، چون در خدا هیچ تفاوت ماهوی وجود ندارد و او چیزی جز ذات خودش نیست.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
How the relationship between the concept of "Being" and the meaning of "God" in Boethius' theological treatises
نویسندگان [English]
- Seyyedeh Fatemeh Nourani Khatibani 1
- Maryam Salem 2
1 MA in Comparative Theology, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran.
2 Assistant Professor of Wisdom and Theology Department, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
چکیده [English]
The central issue in this article is to understand how is the relationship between the concept of "Being" and the meaning of "God" in Boethius' theological treatises. To this end, four issues are analyzed analytically-descriptively in Theological Treatises; 1. Why did Boethius raise the issue of ontology in Theological Treatises, and what was his purpose in distinguishing between "esse" and "id quod est" in these treatises with a purely Christian and theological nature? 2. The effect of this discussion in explaining God' transcendence through the three attributes "necessity", "perfection" and "to being goodness" of being; 3. The effect of this discussion on God's "creation"; 4. Its effect on God' unity. The study of these cases led to the conclusion that Boethius, by distinguishing between "esse" and "id quod est", considers God to be a simple being in whom "esse" and "id quod est" are one, so being is necessary for Him. God' perfection is also due to His simplicity essence; because He is His own essence and substance, so any quantity and quality that is applied to God will be the carrying of substance. Boethius explains God' simplicity in terms of the originality of being and action, and equates God' being with the Goodness itself, but creatures that are not simple are something else in addition to being good. The Creator and the creature are substantial different, and His Ubiquity goes back to God' substance beyond the two categories of place and time. By distinguishing the abstract number from the concrete number, Boethius believes that the Trinity does not produces plurality, because there is no difference of merit in God and He is nothing but His own essence.
کلیدواژهها [English]
- esse
- essence
- Id quod est
- simple
- substance
ارسال نظر در مورد این مقاله