نوع مقاله : مقاله علمی- پژوهشی
نویسنده
دانشیار، گروه فلسفه، دانشگاه تهران
چکیده
در این مقاله تلاش شده سؤالات ذیل مورد بحث و تأمل قرار گیرد:
آیا استدلالهای اقامهشده و اقامهنشده دارای ماهیتی جوهری و یا ذاتی فراتاریخی و جهانشمول هستند و بر سر آن هم اجماع تام و تمامی همواره وجود داشته و خواهد داشت؟
چرا بسیاری از استدلالهای تاریخ فلسفه که زمانی متقاعدکننده بودند قدرت خود را از دست دادهاند؟
هنگامی که ما میگوییم «من با این استدلال شما قانع (یا متقاعد) شدم» آیا مراد این است که استدلال شما ـــ یعنی دلایلی که شما اقامه کردهاید ـــ دارای ممیزاتی است که هر کس در هر عصری و با هر فرهنگی آنها را بشنود یا بخواند قانع (یا متقاعد) میشود؟
آیا ما باید از قانعکنندگی (یا ترغیبکنندگی) استدلالها و میزان آن پرسش کنیم؟
چرا در طول تاریخ طولانی نظریهسازیها و اخذ مواضع فلسفی، و در طول تاریخ نه چندان طولانی علوم اجتماعی، هیچ موضوعی را نمیتوان یافت که برای آن استدلال(هایی) شده باشد و آن استدلال(ها) تمام مخاطبان خود را قانع و یا حتی ترغیب کرده باشد؟
چرا تقریباً به تعداد فیلسوفانی که دربارة مثال استدلال تأمل و نظریهسازی کردهاند با مثالهای متنوع و متفاوت از استدلال مواجه میشویم؟
آیا استدلالها برای نیل به مهمترین و جالبترین معرفتها ضروریاند؟
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Myth of the Nature of Reasoning
نویسنده [English]
- Saeed Zinakalam
Associate Professor of Philosophy Department, University of Tehran
چکیده [English]
In this paper, I have tried to discuss the following questions:
Do reasons that have been/have not been put forward, all have a trans-historical and universal nature or essence? And has there been or will there be a unanimous consensus on that?
Why do so many reasons in the history of philosophy that seemed convincing at a time have lost their cogency?
When we say "I have become convinced by your reasons", do we mean that your reasons have characteristics that anyone in any historical era and with whatever cultural make-up who hears or reads it will become convinced?
Do we have to ask for the convincingness or persuasiveness of reasons and its measure?
Why is it that during the long history of argumentation, theorization, and taking of positions in philosophy, and during the not so long history of social sciences, there has not been a single position for which reasons have been advanced and those had convinced all those concerned?
Why is it that roughly for the number of philosophers who have reflected on the Idea of reasoning, there are different Ideas of reason.
Are reasons necessary for acquiring important and/or interesting knowledge?
کلیدواژهها [English]
- nature of reason
- persuasiveness
- philosophical positions
- the idea of reason
- historicity of reason
ارسال نظر در مورد این مقاله