سیدجمال قریشی خوراسگانی؛ علی کرباسیزاده
چکیده
در این مقاله به بحث درباره چگونگی نقشآفرینی بدن در شناسایی میپردازیم. بدین منظور، دو رویکرد تقویمی و علّی در علوم شناختی مطرح میشود. این بحث معضلاتی را به پیش کشیده است، ازجمله اینکه هر دو رویکرد، ...
بیشتر
در این مقاله به بحث درباره چگونگی نقشآفرینی بدن در شناسایی میپردازیم. بدین منظور، دو رویکرد تقویمی و علّی در علوم شناختی مطرح میشود. این بحث معضلاتی را به پیش کشیده است، ازجمله اینکه هر دو رویکرد، درنهایت، فهمی دکارتی-فرادستی از نسبت بدن و شناسایی فراپیش مینهند و بدن را به امری فیزیکال فرومیکاهند. افزونبراین، تقویمگرایانی همچون کلارک نمیتوانند صورتبندی پدیدارشناسی از تقویم را در سطح علوم شناختی بدنمند بازسازی کنند که نتیجۀ آن بازگشت موضع دکارتی در قبال شناسایی است. با توجه به رهیافت پدیدارشناسانه هایدگر این معضلات را تبیین و راهی برای گذار از برخی معضلات این بحث مطرح کنیم. مبانی هایدگری کمک میکند دو انگاره از بدنمندی یعنی بدنمندی تودستی و بدنمندی بنیادین را طرح کنیم؛ هر دو انگاره از بدنمندی در برابر فهم فیزیکالیستیِ برخی نحلههای علوم شناختی از بدنمندی قرار میگیرد. در مرحلۀ بعد با توجه به اشاراتی که هایدگر در هستی و زمان درباره بحث بدنمندی مطرح کرده است، تلاش وی برای گذار به سطحی بنیادیتر در تحلیل هستی را بررسی میکنیم و توضیح میدهیم چرا هایدگر در سطح تحلیلی بدنمند از هستی نمیماند.