پریا چوبک؛ محمد اکوان؛ محمدرضا شریف زاده؛ زهرا رهبرنیا
چکیده
گفتمان هنرهای خلاق تعاملی، سبب تغییر رویکرد مفهوم مخاطب هنری از نظارهگری بیکنش و منفعل به آفرینندهای تعاملگر و پویا بوده است که از منظر فلسفۀ پستمدرن نگاهی قابل تأمل به انسان، بشمار میآید. ...
بیشتر
گفتمان هنرهای خلاق تعاملی، سبب تغییر رویکرد مفهوم مخاطب هنری از نظارهگری بیکنش و منفعل به آفرینندهای تعاملگر و پویا بوده است که از منظر فلسفۀ پستمدرن نگاهی قابل تأمل به انسان، بشمار میآید. افادات ژیل دلوز به فلسفه، از جسمانیترین رویکردها به حیات انسان است که با نکتهپردازیهای خلاقانۀ وی میتواند ابزار تحلیلی کارآمدی برای بررسی نقش و شناخت واکنشهای انسانی بشمار رود. اصطلاحاتی از قبیل صیرورت، ریزوم و بدن بدون اندام در شناخت رفتارهای انسانی که از سوی دلوز مطرح شده میتوانند در تحلیل رفتارهای مخاطب بکار روند. در این مقاله به این پرسشها پرداختهایم که آیا هنر تعاملی میتواند ترجمان هنری صیرورت باشد و اینکه انتخابهای پیشروی مخاطب چگونه با تعاریف بدن بدون اندام و ریزوم مرتبط میشوند. در شیوۀ پژوهش، اطلاعات مورد نیاز از منابع کتابخانهای و دیجیتال استخراج و سپس با به کارگیری این مستندات، جایگاه مخاطب به روش تحلیلی- توصیفی با رویکرد دلوزی تشریح شدهاند. در نهایت به این نتیجه نزدیک شدهایم که بنابر تعریف بدن بدون اندام، مخاطب هنر تعاملی با مجموعهای از بالقوگیهای منحصر به فرد روبهرو است که انتخاب از میان آنها، روند شکلگیری اثر هنری را به شیوهای بیقاعده و ریزومگونه هدایت میکند که این اثر در طی مسیر و در لحظه به ظهور میرسد و همواره میان قوه و فعلیت قرار دارد و در نهایت این تعریف با عبارت فلسفی صیرورت از دیدگاه دلوز، همسان است.