حنیف امین بیدختی
چکیده
گرچه افلاطون همواره در تاریخِ فلسفه محترم بوده، روندِ کلّیِ فلسفه تا ابتدای دورانِ مدرن ارسطویی است. حتی نوافلاطونیان نیز، به استثنای فلوطین، کمابیش به شیوهی ارسطویی مینوشتند و نوشتههای او را بیش ...
بیشتر
گرچه افلاطون همواره در تاریخِ فلسفه محترم بوده، روندِ کلّیِ فلسفه تا ابتدای دورانِ مدرن ارسطویی است. حتی نوافلاطونیان نیز، به استثنای فلوطین، کمابیش به شیوهی ارسطویی مینوشتند و نوشتههای او را بیش از افلاطون تفسیر کرده اند. میزانِ اطلاعِ فیلسوفان از افلاطونِ اصیل یا تاریخی نیز بسیار اندک بود؛ نه تنها نوشتههای افلاطون از گذرگاهِ نوافلاطونیان به ایشان رسیده، و از اینها هم ترجمههای کمی در دسترس بود، که حتی شیوهی فهمِ افلاطون نیز نوافلاطونی بود. فیچینوِ نخستین کسی بود که در دورانِ رنسانس برای احیای افلاطون کوشید. با این حال کوششِ او اثرِ تفسیری چندانی نداشت. احیای واقعیِ افلاطون در قرنِ هژدهم و آلمان رخ داد. دربارهی این نوزایی اطلاعِ چندانی در زبانِ فارسی وجود ندارد، تنها ممکن است بدانیم که شلایرماخر نیز از کسانی بود که به ترجمهی افلاطون دست زدند. امّا اینکه از فیچینو تا شلایرماخر چه بر سرِ افلاطونپژوهی آمد دانسته نیست. حتّی آگاهیِ اندکی در دست است دربارهی جایگاهِ واقعیِ شلایرماخر در افلاطونپژوهی و اینکه چه فرآیندی به افلاطونِ شلایرماخر انجامید. مقالهی حاضر به موضوعِ افلاطونپژوهی تا دورانِ افلاطونشناسانِ رمانتیک میپردازد. با عزیمت از این برداشت که اندیشههای نابِ فلسفی در خلاء زاده نمیشوند، بلکه مرهونِ زمانهی خود اند، میکوشیم به بررسیِ نخستین آغازگاههای افلاطونپژوهی بپردازیم؛ به کسانی که میراثِ مساعیشان سنگِ بنایِ افلاطونپژوهیِ مدرن شد. درینجا سیرِ افلاطونپژوهی تا روزگارِ رمانتیکها را بررسی خواهیم کرد و میکوشیم ببینیم چه چیزهایی تفسیرِ مدرنها یا مدرنهای متقدّم را از تفسیرهای سنّتی متمایز کرده است و چه عزیمتگاههایی شکلدهندهی افلاطونپژوهیِ مدرن بوده است.