حامد بیکران بهشت
چکیده
بیشترِ فیزیکالیستها بر این باورند که فیزیکالیسم دیدگاهی است که اساساً وجود ذهنیت بنیادی را چه در قالب جوهر و چه در قالب ویژگی رد میکند. بنابراین، با توجه به اینکه فیزیکالیستها عمدتاً از پسینی بودن ...
بیشتر
بیشترِ فیزیکالیستها بر این باورند که فیزیکالیسم دیدگاهی است که اساساً وجود ذهنیت بنیادی را چه در قالب جوهر و چه در قالب ویژگی رد میکند. بنابراین، با توجه به اینکه فیزیکالیستها عمدتاً از پسینی بودن فیزیکالیسم نیز دفاع میکنند، به نظر آنها اگر در نظریه علمیِ (فیزیکیِ) آینده، ذهنیت بنیادی به عنوان مفهومی فیزیکی پذیرفته شود، فیزیکالیسم اِبطال خواهد شد. در مقابل، برخی فیلسوفان هم هستند که باور دارند که هسته اصلیِ فیزیکالیسم تسلیم بودن در برابر متافیزیکِ علم (مخصوصاً فیزیک) است؛ آنچه میتوان آن را علمگرایی خواند و ربط وثیقی با طبیعتگراییِ روششناختی دارد. از اینرو، طبق نظر این گروه، اگر فیزیکدانان در آینده، ذهنیت بنیادی را به عنوان بخشی از نظریه فیزیکی بپذیرند، فیزیکالیسم اِبطال نمیشود و فیزیکالیستها به طور سازگار ذهنیت بنیادی را به عنوان امری فیزیکی خواهند پذیرفت (یا باید چنین کنند). در این مقاله، استدلال میکنم که شواهد تاریخی بهنفعِ تلقی دوم از فیزیکالیسم است. نخست، برخی شواهد تاریخی را برمیشمرم که به نظر میرسد نشان میدهند که ریشه تاریخیِ فیزیکالیسم، شکست آن دسته از تبیینها – شبهتبیینها – بوده است که با توسل به هستندههای غیرفیزیکیِ فوقطبیعی عرضه میشدهاند. دوم، نشان میدهم که در برخی از نخستین تحلیلهای مادیگرایی –سَلَف تاریخیِ فیزیکالیسم– در ابتدای قرن بیستم، فیلسوفان این دیدگاه را در سایه همان ریشه تاریخیِ مذکور میفهمیدهاند.